آنکه غرق دنیایش بود
عبدالله بن مطيع عدوي
سرگرم کندن چاهش بود؛ که امام حسین بر او گذشت.
گفت: پدر و مادرم فدايت، کجا؟
فرمود: آهنگ مکه دارم؛ شیعیان برایم نامه های فراوان نوشته اند و مرا به کوفه خوانده اند.
پدر و مادرم فدايت نزد آنان مرو! از کوفه برحذر باش. چرا که شهري است شوم و پدرت در اين شهر کشته شد و…
امام حسين (ع) نپذيرفت.
عبدالله گفت: اين چاه را آماده کرده ام و امروز براي نخستين بار به دلو ما آب آمده است.
کاش به درگاه خداوند دعا مي کرديد و برايش برکت ميخواستيد. امام (ع) قدری از آب چاه نوشيد،
سپس آن را مزمزه کرد و در چاه ريخت. پس از آن، آب چاه گوارا و فراوان گشت:
حسین (ع) رفت و عبد الله ماند در کنار چاهش
فرم در حال بارگذاری ...
https://kowsarnet.whc.ir/profile/4430708843#main
احسنت