سلیمان بن صرد خزائی
از یاران و شیعیان علی ع بود. همواره یاریگر امام خود بود مگر در جنگ جمل که دچار تردید شد پس از علی در سختترین شرایط در حلقهی اول یاران امام حسن ع بود مگر در جریان صلح که دچار تردید شد، بر امام (ع) اعتراض آورد.سپس امام حسین (ع) را پیشوای خود خواند و از او پیروی نمودمگر در کربلا که تردید کرد و از قافله جاماند. سپس توبه کرد اما قافله رفته بود
عنصر امر به معروف و نهي از منكر به نهضت حسيني ارزش داد، امام حسين (ع) هم به امر به معروف و نهي از منكر ارزش داد. امر به معروف و نهي از منكر، نهضت حسيني را بالا برد؛ ولي حسين بن علي (ع) اين اصل را به نحوي اجرا كرد كه شأن اين اصل بالا رفت يك تاج افتخار به سر امر به معروف و نهي از منكر نهاد. حسين بن علي (ع) به اصل امر به معروف و نهي از منكر ارزش و اعتبار داد، آبرو داد به اين اصلي كهآبروي مسلمين است اين اصل آبروي مسلمين است يك تعبير قرآني است (كنتم خير امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر) شما چنين بودهايد. شما با ارزشترين ملتها و امتهايي هستيد كه براي مردم به وجود آمدهاند. ولي چه چيزي به شما ارزش داده است و ميدهد كه اگر آن را دشته باشيد با ارزشترين امتها هستيد؟ (تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر) اگر امر به معروف و نهي از منكر در ميان شما باشد، اين اصل به شما امت مسلمانان ارزش ميدهد. شما به اين دليل با ارزشترين امتها هستيد كه اين اصل را داريد. پس آيا آن روزي كه اين اصل در ميان ما نباشد، يك ملت بي ارزش ميشويم بله همين طور است اين امام حسين (ع) بود كه ارزش امر به معروف و نهي از منكر را تا اين حد بالا برد كه درجه و اعتبار ملتها به شمار رود.گاهي ما امر به معروف و نهي از منكر ميكنيم ولي نه تنها به اين اصل ارزش نميدهيم بلكه ارزشش را هم پايين ميآوريم الآن در ذهن عامه مردم به چه ميگويند امر به معروف و نهي از منكر؟ يك مسائل جزئي مثلاً اگر امر به معروف و نهي از منكر كسي اين باشد كه آقا! اين انگشتر طلا را از دستت بيرون بياور، اين در جاي خودش درست است اما نه اين كه انسان هيچ منكري را از قبيل دزدي قتل زنا، بي حجابي برهنگي و…نبيند يا اين كه خود را به نديدن بزند، جز همين مسائل كوچك آن آمران به معروف و ناهيان منكر كشورهاي سعودي آبروي امر به معروف و نهي از منكر را بردهاند. فقط يك شلاق به دست گرفتهاند كه كسي مثلاً قبر پيامبر را نبوسد، اين شد نهي از منكر!امام حسين (ع) از بيخ و بن امر به معروف و نهي از منكر، كار او بود. به تمام معروفهاي اسلام نظر داشت و نيز به تمام منكرهاي جهان اسلام ميگفت اولين و بزرگترين منكر جهان اسلام خود يزيد است «فلعمري ما الامام الا العامل بالكتابالقائم بالقسط و الدائن بدين الحق امام و رهبر بايد خودش عامل به كتاب باشد، خودش عدالت را به پا دارد و به دين خدا متدين باشد».امام حسين (ع) آنچه را كه داشت در راه اين اصل در طبق اخلاص گذاشت به مرگ در راه امر به معروف و نهي از منكر زينت بخشيد. به اين مرگ شكوه و جلال داد. امام حسين (ع) از روز اولي كه ميخواهد از مدينه بيرون بيايد از مرگ زيبا سخن ميگويد. هر مرگي را نميگفت زيبا، مرگ در راه حق و حقيقت را زيبا ميدانست «خط الموت علي ولد آدم مخط القلادة علي جيد الفتاة ؛ چنين مرگي مانند يك گردنبند كه براي زن زينت است براي انسان زينت است
حسين بن علي (ع) به اصل امر به معروف و نهي از منكر تمسك كردند و اثبات نمودند كه من به اين دليل قيام كردم تا امر به معروف و نهي از منكر را زنده كنم او در زمان معاويه علائم و قرائني نشان ميداد كه معلوم بود خودش را براي قيام آماده ميكند. صحابه پيغمبر را در مني جمع كرد و براي آنها صحبت نمود. آنها را روشن كرد، حقايق را به آنها گفت و مفاسد اوضاع را برايشان نماياند. فرمود: شما هستيد كه چنين وظيفهاي داريد.حسين (ع) در اواخر عمر معاويه نامهاي به او مينويسد و او را زير رگبار ملامت خود قرار ميدهد و از آن جمله ميگويد: «معاويه بن ابي سفيان به خدا قسم من از اينكه الآن با تو نبرد نميكنم ميترسم در بارگاه الهي مقصر باشم .ميخواهد بگويد خيال نكن حسين امروز ساكت است درصدد قيام نيست من به دنبال يك فرصت مناسب هستم تا قيام من مؤثر باشد و مرا در راه آن هدفي كه براي رسيدن به آن كوشش ميكنم يك قدم جلو ببرد. اباعبدالله در بين راه و در مواقع متعدد به اين اصل تمسك ميكند و اسمي از اصل دعوت و بيعت نميبرد.عجيب اين است كه در بين راه هرچه قضاياي وحشتناكتر و خبرهاي مأيوس كنندهتر از كوفه ميرسد، خطبهاي كه حسين ميخواند از خطبه قبلي داغتر است بعد از رسيدن خبر شهادت مسلم ميفرمايند:«الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لا يتناهي عنه ليرغب المؤمن في لقاءالله محقاً؛ آيا نميبينيد به حق عمل نميشود؟ آيا نميبينيد قوانين الهي پايمال ميشود؟ آيا نمي بينيد اين همه مفاسد پيدا شده و احدي نهي نميكند و احدي هم باز نميگردد؟ در چنين شرايطي يك نفر مؤمن بايد از جان خود بگذرد و لقاء پروردگار را در نظر بگيرد» در چنين شرايطي بايد از جان گذشت يعني امر به معروف و نهي از منكر، اينقدر ارزش دارد.در يكي از خطابههاي بين راه (بعد از تشريح اوضاع مي فرمايند: «اني لا اري الموت الا سعادة ولا الحيوة مع الظالمين الا برماً».ايها الناس در چنين شرايطي در چنين اوضاع و احوالي من مردن را جز سعادت نميبينم من مردن را شهادت در راه حق ميبينم يعني اگر كسي در راه امر به معروف و نهي از منكر كشته شود، شهيد شده است من زندگي كردن با ستمگران را مايه ملامت ميبينم روح من روحي نيست كه با ستمگر سازش كند.از همه بالاتر صريح تر آن وقتي است كه ديگر اوضاع صد در صد مأيوس كننده است آن وقتي است كه به مرز عراق وارد شده و با لشكر حر بن يزيد رياحي مواجه شده است هزار نفر مأمورند كه او را تحت الحفظ به كوفه ببرند، در اينجا حسين بن علي (ع) خطابه معروفي را كه مورخين معروفي امثال طبري نقل كردهاند، ايراد و در آن به سخن پيامبر تمسك ميكند؛ يعني به اصل امر به معروف و نهي از منكر تمسك مينمايد:«ايها الناس من رأي سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام الله، ناكثاً لعهدالله، مستأثراً لفيء الله، متعدياً لحدود الله فلم يغير عليه بقول ولا بفعل كان حقاً علي الله ان يدخله مدخله الا و ان هؤلاء القوم قد احلوا حرام الله و حرموا حلاله و استأثروا فيءالله».يك صغرا و كبري كامل ميچيند. طبق قانون معروف اول يك كبراي كلي را ذكر ميكند: ايها الناس پيغمبر فرمود: هرگاه كسي حكومت ظالم و جائري را ببيند كه قانون خدا را عوض ميكند، حلال را حرام و حرام را حلال ميكند، بيت المال مسلمين را به ميل شخصي مصرف ميكند، حدود الهي را برهم ميزند، خون مردم مسلمان را محترم نميشمارد، و در چنين شرايطي ساكت بنشيند، سزاوار است خدا (حقاً خدا چنين ميكند يعني در علوم الهي ثابت است چنين ساكتي را به جاي چنان جائر و جابري ببرد.بعد صغراي مطلب را ذكر ميكند: ان هؤلاء… اينها كه امروز حكومت ميكنند (آل اميه ، همين طور هستند. آيا نميبينيد حرامها را حلال و حلالها را حرام كردند؟ آيا حدود الهي را به هم نزدند، قانون الهي را عوض نكردند؟ آيا بيت المال مسلمين را دراختيار شخصي خودشان قرار ندادند و مانند مال شخصي و براي خودشان مصرف نميكنند؟ بنابر اين هر كس كه در اين شرايط ساكت بماند، مانند آنهاست بعد تطبيق به شخص خود ميكند «و انا احق من غير» من از تمام افراد ديگر براي اين كه دستور جدم را عملي كنم شايسته ترم ابا عبدالله (ع) در چنين جرياني ثابت كرد كه به خاطر امر به معروف و نهي از منكر، به خاطر اين اصل اسلامي ميتوان جان عزيزان و مال و ثروت داد.چه كسي توانسته است در دنيا به اندازه حسين بن علي (ع) به اصل امر به معروف و نهي از منكر ارزش بدهد؟ معني نهضت حسيني اين است كه امر به معروف و نهي از منكر آن قدر بالاست كه تا اين حد در راه آن ميتوان فداكاري كرد.«اشهد انك قد اقمت الصلوة و اتيت الزكوة و امرت بالمعروف و نهيت عنالمنكر و جاهدت في الله حق جهاده «شهادت ميدهم كه تو اقامه نماز كردي و زكات دادي و امر به معروف و نهي ازمنكر كردي و در راه خدا جهاد نمودي و حق جهاد را به جا آوردي »
اگر بخواهيم در موضوع اهميت و عظمت اين اصل از نظر قرآن سنت حديث و آنچه كه در اين زمينه وارد شده بگوئيم روايات بسيار است و نشان ميدهد كه اسلام تا چه اندازه به اين موضوع اهميت داده است ولي در طول تاريخ اين موضوع به اين عظمت و اهميت در دنياي اسلام هضم و تحليل رفت و روز به روز كوچكتر شد و بايد انصاف داد كه از نظر علمي يعني از نظر بحث در كتابها، سنيها در اين مبحث بيش از ما شيعهها بحث كردهاند. اگر كتابهاي فقهي شيعه از كتاب((الصلوه)) گرفته تا كتاب((الديات))را در مقابل فقه اهل تسنن قرار دهيم،ميبينيم در مقابل ابواب فقه شيعه در مجموع دقيق تر،مشروح تر و مستدل تر است ولي متأسفانه در كتب فقهي ما در ميان همه ابواب باب امر به معروف و نهي از منكر، خيلي كوچك شده است معتزله ـ كه يكي از فرقههاي متكلمين اهل تسنن هستند ـ امر به معروف و نهي از منكر را از اصول دين ميدانند نه از فروع دين شيعه ميگويد اصول دين پنج تا و فروع دين هشت يا ده تاست و در ميان اصول ده گانه امر به معروف و نهي از منكر را ذكر ميكند؛ ولي معتزله به پنج اصل در دين قائل هستند كه يكي از آنها امر به معروف و نهي از منكر است اما خود اينها، تدريجاً در كتابهاي خود از اين بحث پرهيز كرده و آن را كوچك كردهاند. مورخين اجتماعي ميگويند: علتش برخوردي بوده كه بحث در اين موضوع با سياستهاي وقت داشت چون اين بحث به اصطلاح به قباي خلفاي وقت برميخورد و براي آنها مزاحمت ايجاد ميكردند. معتزله مجبور بودند آن را در كتابهاي خود نياورند و يا كم بياورند. با اينكه اصلي از اصول دينشان بوده است،همينطور در ميان ما شيعيان نيز اين مطلب كوچك شده است تا آنجا كه ديگر درباره امر به معروف و نهي از منكر در رسالههاي علميه چيزي نمينويسند. در ميان رسالهها، آخرين كتابي كه اين موضوع را مطرح كرده جامع عباسي شيخ بهايي است كه تقريباً مربوط به سه قرن و نيم پيش است امر به معروف و نهي از منكر مثل نماز و روزه است نبايد دفن شود. امر به معروف و نهي از منكر، موضوعي نيست كه از بين برود، هميشه وجود دارد و بايد در رأس مسائل قرار گيرد، تا آن را فراموش نكنيم.
امر به معروف و نهي از منكر يگانه اصلي است كه ضامن بقاي اسلام است اصلاً اگر اين اصل نباشد، اسلامي نيست رسيدگي كردن دائم به وضع مسلمين است آيا يك كارخانه بدون بازرسي و رسيدگي دائمي مهندسين متخصص قابل بقاست ابداً جامعه هم چنين است يك جامعه اسلامي البته صد درجه برتر و بالاتر است همانطور كه بدن انسان احتياج به مراقبت دارد، يك جامعه هم همينطور است البته در قبال سلامتي انسان تنها خودش مسئول است ولي در جامعه هم مسئول هستند و اين بر عهده همه افراد جامعه است و همه مسئول هستند.حديثي از امام رضا (ع) هست كه از پيامبر اكرم (ص) نقل ميكنند، ميفرمايند:«اذا تواكلت الناس الامر بالمعروف و النهي عن المنكر»؛ هر گاه مردم امر به معروف ونهي از منكر را به عهده همديگر بگذارند» (يعني هر كس سكوت كند به انتظار اينكه ديگري امر به معروف و نهي از منكر كند و در نتيجه هيچ كس قيام نكند).«فليأذنوا بوقاعٍ من الله»؛ پس براي عذاب الهي منتظر و آماده باشند. چه عذابي عذاب الهي در آيه قرآن چنين تفسير شده است (قل هو القادر علي ان يبعث عذاباًمن فوقكم او من تحت ارجلكم او يلبسكم شيعاًو يذيق بعضكم بأس بعض : «(از عذاب خدا بترسيد) بگو خدا قادر است كه از بالاي سر شما برشما عذاب بفرستد يا از زير پاي شما عذاب را بجوشاند يا شما را دسته دسته كند، يا اينكه زيان خود شما را به خود شما برساند (يعني خودتان را به جان يكديگر بياندازد)».اهل بيت در روايات خود چنين معني ميكنند: عذاب بالاي سر يعني شما از مافوقها عذاب ميبينيد، عذاب از زير پا يعني از طبقه مادون عذاب ميبينيد. پيغمبر اكرم (ص) فرمود: وقتي مردم امر به معروف و نهي از منكر را رها كنند، منتظر و مطمئن باشند كه پشت سر آنها عذاب الهي ميآيد. حديث ديگري نيز از پيغمبر اكرم (ص) است كه ميفرمايد: «لَتأمرون بالمعروف و لتنهون عن المنكر او يسلطن الله عليكم شراركم فيدعوا خيار كم فلا يستجاب لهم : بايد امر به معروف و نهي از منكر را داشته باشيد. ايندو بايد وجود داشته باشند وگرنه بدان بر شما مسلط ميشوند. بعد خوبان ميخوانند و به آنها جوابي داده نميشود».اكثراً اينطور معني ميكنند كه بعد از آنكه بدان شما، بر شما مسلط شدند نيكان شما به درگاه الهي مينالند و خداوند دعاي آنها را مستجاب نميكند؛ يعني قومي كه امر به معروف و نهي از منكر را رها كنند، خاصيتشان اين است كه خداوند رحمت خود را از آنها ميگيرد، هر قدر هم خدا را بخوانند دعاي آنها به موجب اين گناه مستجاب نميشود.ما چنين اصل قطعي در اسلام داريم و وجود مقدس اباعبدالله (ع) به اين اصل استناد كرده است و چنين ميفهماند كه فرضاً مردم كوفه مرا دعوت نميكردند،فرضاً دستگاه يزيد از من بيعت نميخواست من به موجب اصل امر به معروف و نهي از منكر ساكت نمينشستم امام حسين (ع) در راه امر به معروف و نهي از منكر يعني در راه اساسيترين اصلي كه ضامن بقاي اجتماع اسلامي است كشته شد در راه آن اصلي كه اگر نباشد دنبالش متلاشي شدن است دنبالش تفرق است و دنبالش از ميان رفتن و گنديدن پيكر اجتماع است شهيد شدند.آيات قرآن در اين زمينه بسيار است قرآن كريم بعضي از جوامع گذشته را كه ياد ميكند، ميگويد: اينها متلاشي و هلاك شدند، تباه و منقرض شدند، به موجب اينكه در آنها نيروي اصلاح نبود، نيروي امر به معروف و نهي از منكر نبود، حس امر به معروف و نهي از منكر در ميان اين مردم زنده نبود، براي همين هلاك شدند.
بايد ديد كه در ميان اين عوامل سه گانه (يعني دعوت مردم كوفه تقاضاي بيعت و امر به معروف و نهي از منكر)، ارزش كدام يك بيشتر از ديگري است البته ارزش اين سه عامل در يك درجه نيست هر عاملي يك درجه معيني از ارزش را داراست و به ايننهضت به همان درجه ارزش ميدهد. ولي بيشتر از هر چيز عامل امر به معروف و نهي ازمنكر به چشم ميآيد؛ چون امامحسين (ع) از روز اولي كه از مدينه حركت كردند با شعار امر به معروف و نهي از منكر بود. از اين نظر، مسئله اين نبود كه چون از من بيعت ميخواهند و من نميپذيرم قيام ميكنم بلكه اين بود كه اگر بيعت هم نخواهند من به حكم وظيفه امر به معروف و نهي از منكر بايد قيام كنم نيز مسئله اين نبود كه چون مردم كوفه از من دعوت كردهاند قيام ميكنم بلكه مسئله اين بود كه دنياي اسلام را، منكرات فراگرفته است من به حكم وظيفه ديني به حكم مسئوليت شرعي و الهي خود قيام ميكنم امامحسين (ع) روزي كه از مدينه حركت كردند در وصيت نامهاي كه به برادرش محمد بن حنفيه مينويسد، ميگويد: «اني لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً، انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسيرة جدي و ابي مردم دنيا بدانند كه من يك آدم جاه طلب مقام طلب اخلالگر، مفسد و ظالم نيستم من چنين هدف هايي ندارم قيام من قيام اصلاح طلبي است قيام و خروج كردم براي اين كه ميخواهم امت جد خودم را اصلاح كنم من ميخواهم امر به معروف و نهي از منكر بكنم در نامه به محمد حنفيه نه نامي از بيعت خواستن است و نه نامي از دعوت مردم كوفه و اصلاً مسأله مردم كوفه مطرح نبوده است بلكه اباعبدالله (ع) صريحاً به اين عامل امر به معروف و نهي از منكر استناد ميكند. مكرّر از هدف خود، امر به معروف و نهي از منكر سخن ميگويد، بدون اينكه اسمي از بيعت و دعوت مردم كوفه ببرد. اين عامل ارزش بسياربسياربيشتري نسبت به دو عامل ديگر به نهضت حسيني ميدهد. به موجب همينعامل است كه اين نهضت شايستگي پيدا كرده است كه براي هميشه زنده بماند، براي هميشه يادآوري شود و آموزنده باشد. البته همه اين عوامل آموزنده هستند ولي اين عامل آموزندگي بيشتري دارد؛ زيرا نه متكي به دعوت است و نه متكي به تقاضاي بيعت امامحسين ع) با توجه به عامل امر به معروف و نهي از منكر، يك مرد معترض و منتقد است مردي است انقلابي و قيام كننده و يك مرد مثبت است ديگر، انگيزه ديگري لازم نيست همه جا را فساد گرفته حلال خدا، حرام و حرام خدا، حلال شده است بيت المال مسلمين در اختيار افراد ناشايسته قرار گرفته و در غير راه رضاي خدا مصرف ميشود. پيغمبر اكرم (ص) فرمودند: هر كس چنين اوضاع و احوالي را ببيند، «فلم يغيّر عليهبفعل و لا قول و درصدد دگرگوني آن نباشد و در مقام اعتراض برنيايد، «كان حقاً عليالله ان يدخله مدخله شايسته است (ثابت است در قانون الهي كه خدا چنين كسي را به آنجا ببرد كه ظالمان جابران ستمكاران و تغيير دهندگان دين خدا ميروند و سرنوشت مشترك با آنها دارند. امامحسين (ع) به گفته جدش استناد ميكند كه در چنين شرايطي كسي كه ميداند و ميفهمد و اعتراض نميكند، با جامعه گنهكار خود سرنوشت مشترك دارد؛ پس قيام ميكند.
برگرفته ازکتاب:جايگاه امر به معروف و نهي از منكر در قيام عاشورا؛نویسنده:خانم مریم منافی
اگر براي شناخت امر به معروف و نهي از منكر نخواهيم به هيچ كتاب يا احاديث نبوي مراجعه كنيم و تنها خود قرآن را در نظر يگيريم متوجه ميشويم كه اين موضوع دراين كتاب مقدس آسماني چقدر تكرار شده است و چه اندازه بدبختي ملل گذشته را مستند ميكند به اينكه امر به معروف و نهي از منكر نداشتند؛ (فلولا كان من القرون منقبلكم اولوا بقية ينهون عن الفساد).چرا در نسلهاي گذشته يك عده مردم صاحب مايه (ماية عقلي فكري روحي نبودند كه با فسادها مبارزه كنند، تا در نتيجه اين ملتها در اثر فسادها تباه و منقرض نشوند؟درباره قوم ديگر ميفرمايد: (كانوا لا يتناهون عن منكر فعلوه لبئس ما كانوا يفعلون : اينها بدبخت و بيچاره شدند، به هلاكت رسيدند، از ميان مردم رفتند، چرا؟ چون نهي از منكر نميكردند، و بسيار بد ميكردند. در جاي ديگر خطاب به مسلمانان ميفرمايد: (و لتكن منكم امة يدعون الي الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون : بايد در ميان شما يك امت يك جمعيت كارش امر بهمعروف و نهي از منكر باشد و اگر طور ديگر تفسير كنيم معنايش اين است از شما چنين امتي بايد ساخته شود؛ يعني همه شما بايد چنين امتي باشيد (امر به معروف و نهي ازمنكر كنيد).هر دو تفسير درست است و با هم منافات ندارد؛ چون امر به معروف و نهي از منكر يك وظيفه عمومي است براي همه مردم و وظيفه خاصي است براي يك طبقه معين كه از حد عامه مردم بيرون است بايد در ميان شما چنين جمعيتي باشد يا بايد شما امت چنين امتي باشيد كه كارتان دعوت به خير و امر به معروف و نهي از منكر باشد. (اولئك هم المفلحون ، تنها چنين امتي كه در ميان آنها دعوت به خير و امر به معروف و نهي از منكر وجود دارد ميتواند رستگار، سعادتمند و مستقل باشد.در سوره آل عمران آيات مربوط به امر به معروف و نهي از منكر، زياد است يكي از آيات چنين است (واعتصموا بحبل الله جميعاًو لا تفرقوا).مردم را دعوت به اتحاد و از تفرقه نهي ميكند و پرهيز ميدهد: بپرهيزيد اي مسلمانان از اينكه در ميان شما تفرقه و اختلاف وجود داشته باشد. كوشش كنيد اختلافاتي كه به وجود آمده است حل كنيد، اختلافات را كمتر كنيد و دائماً شكافها را زياد نكنيد.از اين شكافها كه روز به روز بيشتر ميشود، چه كساني استفاده ميبرند؟ آيا غير از دشمن اسلام كس ديگري استفاده ميبرد؟ آيا دشمن اسلام غير از اين ميخواهد كه ما با نامهاي مختلف مذهبي و فرقهاي دائماًبه جان يكديگر بيفتيم و يكديگر را فحش بدهيم قرآن ميگويد: از تفرقه بپرهيزيد، بعد ميفرمايد: (ولتكن منكم امة يدعون اليالخير) در ميان شما بايد جمعيتي باشد كه هميشه مسلمين را دعوت به وحدت و اتحادكند و با تفرقههايي كه ميان مسلمين است مبارزه كنند. مثل اينكه در اينجا منظور قرآناز «خير»، بيشتر همان اتحاد است بعد ميفرمايد: (و لا تكونوا كالذين تفرقوا واختلفوا): مانند جمعيتهايي كه متفرق و مختلف شدند، دسته دسته و فرقه فرقه شدند، نباشيد. قرآن در ميان خيرها، حسن تفاهم وحدت و اتفاق ميان مسلمين را خيري كه مبدأ همه خيرهاست ميداند و در ميان منكرات و زشتيها و پليديها آن را كه از همه پليدتر و زشتتر ميداند، اختلاف و تفرقه است به هر نام و عنواني آيه ديگر ميفرمايد: (كنتم خير امة أخرجت للناس : مسلمانان شما بهترين امتي هستيد كه به نفع بشريت ظهور كردهايد، يعني ملتي بهتر از شما به نفع بشريت ظهور نكرده است چرا؟ به موجب چه خاصيتي (تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر): به دليل آنكه شما آمر به معروف و ناهي از منكر هستيد.از همين آيه بايد بفهميم كه ما بهترين امتها براي بشر نيستيم چون ما آمر به معروف و ناهي از منكر نيستيم در هر روز شاهد هزاران فساد و منكر هستيم ولي دم برنمي آوريم در نتيجه نميتوانيم ادعاي شرف وبزرگي كنيم نميتوانيم افتخاري داشته باشيم چون اسلام ما يك اسلام واقعي نيست.
برگرفته شده از کتاب:جايگاه امر به معروف و نهي از منكر در قيام عاشورا ؛نویسنده :خانم مریم منافی
با عرض تسلیت ایام پر سوز و گداز سوگواری سالار شهیدان ابا عبدالله (ع) و هفتاد و دو لاله صحرای کربلا؛برآن شدیم مباحث این وبلاگ را بخاطر اهمیت بیش ازحد موضوع امر به معروف و نهی از منکر و نقش آن در حماسه عاشورا آغاز کنیم؛ زیرا این مهم در جامعه کنونی کم رنگ و کم ارزش شده است و با تأکید بر فرمایشات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در این زمینه این مبحث را سرآغاز سخن قرار می دهیم. در چند پست با بحث درباره «عنصر امر به معروف و نهي از منكر در نهضت حسيني در خدمت شما عزیزان هستیم، اولاً بحث درباره اينكه آيا اين عنصر در نهضت حسيني دخالت داشته است يا نه؟ و به عبارت ديگر آيا يكي از چيزهايي كه امام حسين (ع) را وادار به حركت و نهضت كرده امر به معروف بود يا نه ؟ ثانياً درجه دخالت اين عنصر در اين نهضت چه اندازه است؟
در نهضت حسيني عوامل متعددي دخالت داشته و همين امر سبب شده است كه اين حادثه با اين كه از نظر تاريخي و وقايع سطحي طول و تفصيل زيادي ندارد، از نظر تفسيري و از نظر پي بردن به ماهيت اين واقعه بزرگ تاريخي بسيار پيچيده باشد. ما در اين حادثه به مسائل زيادي برميخوريم در يك جا سخن از بيعت خواستن از امام حسين (ع) و امتناع امام از بيعت كردن است در جاي ديگر دعوت مردم كوفه از امام و پذيرفتن امام است در جاي ديگر امام به طور كلي بدون توجه به مسئله بيعت خواستن و امتناع از بيعت و بدون اينكه اساساً توجهي به اين مسئله بكند كه مردم كوفه او را دعوت كردهاند يا نه. از اوضاع زمان و وضع حكومت وقت انتقاد ميكند شيوع فساد را متذكر ميشود، تغيير ماهيت اسلام را يادآوري ميكند، حلال شدن حرامها و حرام شدن حلالها را بيان مينمايد و آن وقت ميفرمايد: «وظيفه يك مرد مسلمان اين است كه در مقابل چنين حوادثي ساكت نباشد». در اين موضع ميبينيم امام نه سخن از بيعت ميآورد و نه سخن از دعوت حقيقت مطلب اين است كه همه اين عوامل موثر و دخيل بوده است يعني همه اين عوامل وجود داشته و امام در مقابل همه اين عوامل عكس العمل نشان داده است پارهاي از عكس العملهاي امام بر اساس امتناع از بيعت پارهاي از تصميمات امام بر اساس دعوت مردم كوفه و پارهاي بر اساس مبارزه با منكرات و فسادهايي است كه آن زمان به هر حال وجود داشته است همه اين عناصر در حادثه كربلا ـ كه مجموعهايياست از عكس العملها و تصميماتي كه از طرف امام حسين (ع) اتخاذ شده ـ دخالت داشته است .
سر آغاز هر کاری مقدمه و معرفی لازم است.کتب قدیمی نیز از این روش مستثنی نبوده اند.تحمیدیه ها در کتب قدیمی آغاز نامه ای بوده اندبرای شروع. این متن نه قرار است ستایش نامه ای باشدو نه مقدمه ای بس طولانی.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
این وبلاگ ، تابلو اعلاناتی برای این مدرسه مقدسه؛
تابلویی که مطالب و نکاتی در زمینه های مختلف دینی ،اخلاقی، تربیتی ،اجتماعی و….می باشد .
در ابتدا باید چند نکته را عرض کنم :
این تابلو اعلانات قرار نیست همیشه محلی برای نشر مسائل تربیتی – اخلاقی و امور دینی و اجتماعی باشد ، بلکه اطلاع رسانی مباحث فرهنگی مرتبط با مدرسه و گزارشات آن نیز مطرح می گردد .
در ابتدا به دلیل شروع کاراین وبلاگ با مصادف شدن ایام محرم؛ فرا رسیدن ایام حزن و اندوه خاندان رسالت و امامت را بر عموم شیعیان آ ن حضرت وبالاخص شما عزیزان تسلیت عرض می کنیم .
با تشکر و سپاس از شما عزیزان؛مدیریت وبلاگ