حکومت و حکمرانی اگر از طرف خدا باشد و بر اساس مجوزی الهی شکل بگیرد؛ حکومتی الهی است و گرنه طاغوتی است که باید از آن اجتناب کرد زیرا فرمودند: «وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[نحل/ 36]»
بارها و بارها صفت طاغوتی بودن را برای رژیم شاهنشاهی سابق شنیدهایم. اما چرا رژیم سابق را با این صفت میخوانند؟ اصولاً طاغوتی بودن مقابل چه نوع مدل حکومتی است؟ در این یادداشت با بررسی مبنای حرکت حضرت امام خمینی(قدسسرّه) و قدمهای اولیه در شروع انقلاب اسلامی به این پرسش پاسخ خواهیم داد.
حکومت حق کیست؟
خداوند به عنوان خالق انسانها، خود را اولین و اصلیترین حاکم و مالک هستی معرفی کرده و فرموده است: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ[آلعمران/۲۶] بگو: خدایا! ای مالک همه موجودات!» اطاعت از خود را نیز تنها راه رستگاری معرفی کرده و بیان داشته: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنْفِقُوا خَيْرًا لِأَنْفُسِكُمْ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[تغابن/۱۶] بنابراين تا آنجا كه در توان داريد تقواي الهي پيشه كنيد، و گوش دهيد و اطاعت نمائيد، و انفاق كنيد كه براي شما بهتر است، و آنها كه از بخل و حرص خويشتن مصون بمانند رستگار و پيروزند.» طبق این دو آیه، انسان حق ندارد از هر فرد یا گروهی اطاعت یا تقلید کند؛ بلکه ابتدا باید ببیند این اطاعت و تبعیت آیا در راستای کسب رضایت الهی است یا نه؟ زیرا مالک اصلی انسان خداست و سعادتش در گرو اطاعت اوست.
بنابراین پذیرش اطاعت از پیامبران هم از آنجا که خواست و اراده خداست؛ مجاز است. همچنانکه خداوند به آن سفارش کرده و فرموده است: «قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ[آلعمران/ ۳۲] بگو: از خدا و فرستاده (او)، اطاعت كنيد! و اگر سرپيچي كنيد، خداوند كافران را دوست نميدارد.» و در آیهای دیگر، خداوند تکلیف مسلمانان را بعد از وفات پیامبر معلوم کرده و تبعیت از جانشینان پیامبر (علیهمصلواتالله) را جایز دانسته و فرموده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[نساء/ ۵۹] اي كساني كه ايمان آورده ايد! اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر خدا و صاحبان امر را» اما این صاحبان امر چه کسانی هستند؟
صاحبان امر، صاحبان حکومت
با نزول آیه ۵۹ سوره نساء و مطرح شدن بحث مهم اطاعت از اولوا الامر، این سؤال برای اصحاب پیش آمد که این صاحبان امر چه کسانی هستند؟ از این رو پرسش خود را از پیامبر پرسیدند. جابر بن عبدالله انصاری یکی از آن افراد بود. وی از “اولی الامر” سؤال کرد و پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در پاسخ فرمود: «آنان جانشینان من و امامان مسلمانان بعد از مناند که اولِ ایشان علی بن ابی طالب است و بعد از او به ترتیب حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی…[۱]» طبق آیه شریفه و تفسیر آن اطاعت بعد از خدا و پیامبرش تنها از ائمه (علیهمالسلام) جایز است. و این ائمه هستند که میتوانند تبعیت از غیر خود را جایز بدانند یا نه.
از این رو امام صادق(علیهالسلام) در پاسخ به پذیرش حکمیت دیگران فرمودند: «يَنْظُرَانِ إِلَى مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا فَلْيَرْضَوْا بِهِ حَكَماً فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً فَإِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَمْ يَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُكْمِ اللَّه[۲] نگاه کنند به کسی از بین خودشان که احادیث ما را روایت میکند و حلال و حرام ما(پیامبر و اهل بیت) را میشناسد و احکام ما را میداند. پس به چنین شخصی به عنوان حاکم راضی شوند. همانا من آنها را بر شما حاکم قرار دادم و هنگامی که طبق حکم ما حکمی صادر کرد و کسی آن را نپذیرفت؛ همانا حکم خدا را سبک شمرده است.» و امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) تکلیف مردم در زمان غیبت را اینگونه روشن کرده و فرمودند: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْكُم[۳]و اما در حادثههای پیشرو به راویان حدیث ما مراجعه کنید که آنها حجت من بر شما و من حجت خدا بر شما هستم.»
با توجه به این احادیث و آیات قرآن کریم حضرت امام خمینی(قدسسره) به تبیین نظریه ولایت فقیه پرداخته و بیان داشتند: «امروز فقهای اسلام «حجت» بر مردم هستند، همانطور که حضرت رسول(صلی اللهعليه وأله) حجت خدا بود و همه امور به او سپرده شده بود،… فقها از طرف امام(عليهمالسلام) حجت بر مردم هستند. همه امور و تمام کارهای مسلمین به آنان واگذار شده است.»[۴]
الهی یا طاغوتی
قرآن کریم به روشنی حکومت طاغوت را در مقابل حکومت الهی دانسته و افرادی که سرپرستی طاغوت را بپذیرند کافر دانسته و فرموده است: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ[بقره/ ۲۵۷] خداوند، ولي و سرپرست كساني است كه ايمان آورده اند، آنها را از ظلمتها، به سوي نور بيرون ميبرد. (اما) كساني كه كافر شدند، اولياي آنها طاغوتها هستند.» در آیهای دیگر با سرزنش افراد تحت حکومت طاغوت، فرموده است: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ[نساء/ ۶۰] آیا ننگری به حال آنان که به گمان خود ایمان به قرآن تو و کتبی که پیش از تو فرستاده شده آوردهاند، چگونه باز میخواهند حکمیت را به طاغوت برند در صورتی که مأمورند که به طاغوت کافر شوند؟!» با توجه به این آیات و دیگر آیات که ذکر نشد؛ میتوان یکی از خطوط قرمز و ممنوعه قرآن را پذیرش حکومتهای طاغوتی دانست.
با شناخت روزگار عصر غیبت و صد البته با توجه به آیات و روایات پر تعداد مبحث حکومت و حکمرانی، امام خمینی(قدسسره) چهره حکومت طاغوتی را اینگونه ترسیم کردند: «اگر چنانچه فقیه در کار نباشد… طاغوت است. یا خدا، یا طاغوت… اگر با امر خدا نباشد، رئیسجمهور با نصب فقیه نباشد غیرمشروع است. وقتی غیرمشروع شد طاغوت است، اطاعت او اطاعت طاغوت است. وارد شدن در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتی از بین میرود که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب بشود.»[۵]
در اصل حضرت امام حکومت را منحصر در خداوند دانسته و حاکم بودن بر هر حکومت را نیز خدایی و حق خدا میداند و نتیجه میگیرند که آن حکومت که از طرف خدا باشد؛ تنها اجازه حکمرانی دارد و غیر آن طاغوتی است.
کلام آخر
آنچه در سیر انقلاب اسلامی ایران رُخ داد بازگشت به یک مسئله ضروری و الهی بود. سالها مردم از روی جهل، ترس و…، حکومتهای ظالمانه و غیر دینی را تحمل کردند. به دنبال طاغوتها رفته و از آنها پیروی کردند. ولی امام خمینی(قدسسره) با عمل به وظیفه الهی خویش، مردم را با ضرورت تبعیت از حکومتهای الهی آشنا کرد و وقتی با استقبال عمومی و طرفداری مردم از این مسئله روبرو شد؛ رهبری نهضت را در دست گرفت. نهضتی که با کمک خدا پیروز شد و تا قیام حضرت مهدی(عجلاللهتعالیفرجه) ادامه خواهد داشت؛ ان شاء الله.
پینوشت
[۱] ینابیع الموده، قندوزی، سلیمان، ناشر: دار الاسوه، تهران،۱۴۱۷ سال چاپ: ق، ج۱، ص۴۹۴.
[۲] الكافی،كلينى، محمد بن يعقوب، ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران، سال چاپ: ۱۴۰۷ ق، ج۱، ص۶۷.
[۳] الغيبة، طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار المعارف الإسلامية، قم، سال چاپ: ۱۴۱۱ ق، ص۲۹۱.
[۴] ولایت فقیه، امام خمینی، ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، سال چاپ: ۱۳۷۹، ص۸۲.
[۵] صحیفه امام، امام خمینی، ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، سال چاپ: ۱۳۷۹. ج۱۰، ص۲۲۱.
فرم در حال بارگذاری ...