- نصیحت و اظهار انزجار و در نهایت تأدیب زن به خاطر اصرارش بر ادامه معصیت، اقدامی پیشگیرانه برای جلوگیری از جدایی و از هم پاشیدن زندگی خانواده است.
طرح موضوع:
قیمومیّتِ شوهر نسبت به زن که در قرآن آمده، مطلق نیست؛ بلکه در صورت داشتن شرایطی است که خودِ قرآن به آن اشاره کرده است، و این قیّم بودن، به معنی بی ارزش کردن مقام زن در خانواده نیست.
از طرفی تنبیه زن در صورت نُشوز نیز، مراتبی دارد که آن نیز در قرآن ذکر شده است.قرآن می فرماید:
«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَ بِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَ اللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا[نساء/ 34]
مردان، کارگزاران و تدبیرکنندگانِ[زندگی] زنان هستند؛ این به سبب برتری هایی است که خداوند[از نظر توان جسمی و مقاومت روحی و تحمّل مشکلات] برای مردان نسبت به زنان قرار داده، و نیز به سبب آن است که مردان از اموالشان[هزینۀ زندگی زنان را به عنوان حقی لازم] می پردازند، پس زنانِ شایسته[با رعایت جهات شرعی] فرمانبردار شوهرند، و در برابرِ حقوقی که خداوند[به نفع آنان بر عهدۀ شوهرشان] نهاده، حافظ[حقوق و] اَسرار[و اموال شوهر و پاکدامنی خود در غیاب او] هستند. و آن زنانی که از نافرمانی و مخالفتشان[با خود] بیم دارید[در مرحلۀ اول] پندشان دهید، و[در مرحلۀ بعد] از خوابگاهشان دوری کنید، و[چنانچه این دو کار مؤثر واقع نشد] آنان را تنبیه کنید[به گونه ای که منتهی به آزار بدنی موجب دیه نشود] ولی اگر از شما اطاعت کردند برای در مضیقه قراردادنِ آنان هیچ بهانه ای مجویید! بدانید خداوند بلند مرتبه و بزرگ است.»
شأن نزول آیه
شیخ طوسی در مورد شأن نزول این آیه چنین آورده است که زني از مردش سيلي خورد، پدر آن زن دست دخترش را گرفته و به جهت درخواست قصاص به حضور پيامبر اکرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) آورد و گفت: «من كريمهام را(يعني صبيّهام را كه از او به كريمه ياد ميكردند) به اين مرد دادم و اين مرد(يعني شوهرش) به صورت او سيلي زده است.» آن وقت آيه نازل شد و حضرت حكم را به آنها ابلاغ كرد.[1]
تحلیل بیان «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ»
در آیه دو دلیل برای قیّم بودن مردان نسبت به زنان آمده است:
دلیل اول: «بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلي بَعْضٍ: به سبب برتری هایی که بعضی از آنها نسبت به بعض دیگر دارند.»
با دقت در این جمله از آیه، معلوم می شود که این برتری، مربوط به بعضی از مردان نسبت به بعض دیگر است. یعنی قدرت اداره زندگی، هوش اجتماعی و مدیریت داخلی بعضی از مردان نسبت به بعضی دیگر بیشتر است و این طور نیست که همیشه مرد نسبت به زن برتری داشته باشد، چون اگر این چنین بود، می فرمود: «بِما فَضَّلَ اللهُ بَعضَهُم عَلَیهِنَّ»، در حالی که از ضمیر «هُنّ» در آیه استفاده نشده است.
و از اینجا معلوم می شود که اگر هوش یک زن و قدرت اداره زندگی و مدیریت داخلی او از مرد بیشتر بود، در این صورت، این برتری از آنِ زن است.
لذا این که فرمود: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ»، این طور نیست که این جمله، تعبّدیِ محض باشد و همیشه مرد قیّمِ زن باشد؛ بلکه دلیلِ این قیمومیّت در ادامه آیه آمده است(که بیان شد). بنابراین این موضوع، نسبی است و ممکن است در منزلی، زن نسبت به مرد در اداره امور زندگی برتری داشته باشد که در این صورت، این زن است که قیّم است.
دلیل دوم: «وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ: به این خاطر که مردان از اموال خود، انفاق می کنند(یعنی هزینه اداره زندگی را می پردازند»، و طبیعی است وقتی کسی کل هزینه منزل را اداره می کند، او مسئول و مدیر داخلی و قیّم است. حالا اگر زنی در اثر ارث یا کار شخصی، مرد را اداره کرد و هزینه زندگی را پرداخت، آیا باز هم اینجا مرد بر زن قیّم است؟! (قطعاً این چنین نیست.)[2]
نُشوز(ناسازگاری زن) و شِقاق(ناسازگاری طرفین)
حال اگر زنی به اصول خانوادگی احترام نگذاشت، اینجا چه کار باید کرد؟
در اینجا دو حالت وجود دارد:
گاهی مرد هم این چنین است(یعنی او هم به اصول خانوادگی احترام نمی گذارد)؛ در این صورت که هر دو دچار ناسازگاری اَند، مسئله شِقاق مطرح است(نه نُشوز)، که در آیه بعد از آیه مورد بحث به آن پرداخته شده است:
«وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيراً[نساء/ 35]
و اگر ترسيديد كار به جدايى بكشد، داورى از خانواده مرد و داورى از خانواده زن بفرستيد، كه اگر بناى آن دو به اصلاح باشد خداى تعالى بينشان را توافق پديد مى آورد، كه خدا همواره دانايى باخبر است.»
و گاهی ناسازگاری، فقط از سوی زن است که به این قسم ناسازگاری، نُشوز گفته می شود. اصل نُشوز به معنای برجستگی است، مثلاً به تَل و تپّه، ناشِز می گویند. مثلاً فعلِ «یَنشُزُ» را در مورد کسی به کار می برند که دارد برمی خیزد.
به کسی که پرخاشگری می کند، برجستگی نشان می دهد، تمکین نمی کند و در برابر قانون خضوع نمی کند(در اصطلاح فقهی) می گویند نشوز دارد.
قرآن می فرماید که اگر شما نشانه های نشوز و ناسازگاری را در زن دیدید، بدانید که این ها نشانه های معصیت است، برای این که مرد به حکمِ «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ[نساء/ 19] و با زنان به طور شايسته معاشرت كنيد»، دارد به وظیفه اش عمل می کند ولی زن به وظیفه خود عمل نمی کند.
حال آیا در اینجا باید بیگانه بیاید و زن را امر به معروف و نهی از منکر کند یا شوهرش؟! چه کسی باید از کارِ حرامِ زن جلوگیری کند؟ قطعاً شایسته ترین فرد برای این منظور، شوهر اوست.[3]
دستور قرآن درباره زنِ ناشزه
قرآن می فرماید که وقتی دیدید زن دارد خلاف شرع می کند و علائم اَش پیدا شده است، این گونه عمل کنید:
اول، او را موعظه کنید: «وَ اللاّتي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ»؛
و اگر موعظه اثر نکرد و دید که آنچه می ترسید، کم کم دارد عملی می شود:
دوم، خوابگاهِتان را جدا کنید: «وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ»، با قهر کردن و فاصله گرفتن از او، او را بیازمایید که آیا او واقعاً به دیگری دل بسته است؟!
و اگر دید که آن خلاف شرع، عملی و علنی شد، یعنی نه موعظه اثر کرد و نه قهر کردن:
سوم، او را بزنید: «وَ اضْرِبُوهُنَّ»؛
البته این طور نیست که مرد حق داشته باشد به هر بهانه ای زن را تنبیه کند. مثلاً به این دلایل که: چرا از مهمان پذیرایی نکرد؟! یا چرا خانه را جارو نکردی؟! چرا غذا را دیر حاضر کردی یا غذا نپختی؟!؛ چون این موارد، نُشوز محسوب نمی شود و در صورتی که به خاطر این موارد، شوهری زنش را تنبیه کند، خلاف شرع عمل کرده است و اساساً این ها وظیفه زن نیست و در مقابل انجام آن ها می تواند از شوهرش درخواست اُجرت و حق الزحمه کند.
کیفیت تنبیه بدنی
از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) روایتی نقل شده است که در قسمتی از آن که مربوط به حق مرد بر گردن زن است، آمده است:
«وَ أَن لایَأتِینَ بِفاحِشَةٍ فَإن فَعَلنَ فَإنَّ اللهَ قَد أَذِنَ لَکُم أن تَعضِلُوهُنَّ وَ تَهجُرُوهُنَّ فِی المَضاجِعِ وَ تَضرِبُوهُنَّ ضَرباً غَیرَ مُبَرَّجٍ[4] از حقوق مرد بر زن، این است که مرتکب عمل خلاف عفت نشود، پس اگر زنانی مرتکب آن شدند، خداوند به شما دستور داده که از خوابگاهشان دوری کنید و آنها را به آرامی بزنید.»
در این روایت، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) وصفی برای نوع زدن آورده اند که عبارت است از «ضرباً غَیرَ مُبَرَّج» یعنی زدنی آرام که تأثیری در تغییر رنگ پوست بدن حتی به اندازه سرخ شدن نداشته باشد.
در صورت اطاعت زن، هرگز گذشته اش را به رُخ او نکِش
در انتهای آیه می فرماید: «فَإنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً»، یعنی اگر دست از معصیت برداشتند، دیگر بهانه جویی نکنید و با یادآوری گذشته به هر بهانه ای، او را در مضیقه قرار ندهید.
سخن پایانی:
با توجه به معنای صریح آیه، روشن شد که این آیه در پی بیارزش کردن مقام زن نیست، بلکه خداوند با دادن این دستورات به بندگانش می خواهد سعادت و خوشبختی آنها را در زندگی دنیایی شان تضمین کرده و از مسائلی که ممکن است در آینده منجر به جدایی و از هم پاشیدگی زندگی انسان شود، پیشگیری کند.
————
پی نوشت:
[1]. تفسیر تبیان، شیخ طوسی، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسه نشر اسلامی، سال چاپ: 1371 ش، ج3، ص189.
[2]. درس تفسیر، آیت الله جوادی آملی، سوره مبارکه نساء، جلسه 110.
[3]. همان.
[4]. تحف العقول، ابن شعبة الحرانی، حسن بن علی، ناشر: مؤسسه نشر اسلامی، سال چاپ: 1404 ق، ص33.
فرم در حال بارگذاری ...