از دیدگاه عرفای مسلمان، اگر انسان، با بُراق عشق، حرکت کرده، منازل را زیر نظر انسان کامل طی کند، به کمال نهایی خود میرسد، بهطوریکه پرده میان او و خدا برداشتهشده و به مرکز جهان هستی میرسد.
او باید این راه را با تکاپوی مداوم بپیماید، چنانکه خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:«یا اَیُّهَا اَلاِنسانُ اِنَّک کادِحٌ الی رَبِّکَ کَدحاً فَمُلاقِیهِ [انشقاق/۶]
ای انسان! تو با تلاش و رنج، بهسوی پروردگارت میروی و او را ملاقات خواهی کرد!.»
هرگاه انسان، به خدا رسید، انسان کامل و مظهر کامل اسماء و صفات الهی شده، آیینهای میشود که ذات حق، در او تجلی میکند. این حقایق، در صورتی برای انسان، حاصل میشود که همه حجابهای ظلمانی را پاره کرده باشد، چنانچه در مناجات شعبانیه میخوانیم:[۱]
«الهی هَب لِی کَمالَ اَلاِنقِطاعِ اِلَیک وَ أنِرأبصارَ قلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِهَا اِلَیک حَتَّی تَخرِق اَبصارَ القُلوبِ حُجُب النُّورِ فَتَصِلَ اِلَی مَعدِن العَظَمَهِ وَ تَصِیرَ أرواحُنَا مُعَلَّقةً بِعِزِّ قُدسِک؛ خدایا، کاملترین انقطاع بهسوی خودت را نصیبم گردان؛ و چشمان قلبهای ما را بهروشنی نگاه به خودت روشن کن، تا جایی که چشمان قلبها حجابهای نور را پاره کند و به معدن عظمت واصل شود و جانهای ما در عزت بارگاه قدسیات آویخته گردد.»[۲]
«به نظر عرفا، انسان کامل، کسی است که به عالیترین مقام معنوی رسیده، جامع جمیع عوالم الهیه و کونیه گردیده است و مُجَلای تمام نمای همه صفات و کمالات الهیه و بالاخره خلیفه خداوند، بر روی زمین و حجت اوست». از امام صادق (علیه السلام) مروی است:
«اِنَّ الصورَةَ الاِنسانِیَّهَ أکبَرُ حَجَّة اللهِ علی خَلقِه.[۳]
غایت قصوای ایجاد عالم، خلقت انسان است و غایت خلقت انسان هم اتصال به مبدأ اَعلی و فنای در حق و بقای به اوست.» چنانکه در آیه شریفه هم آمده است:
«و ما خَلَقتُ الجِنَّ وَالاِنسَ اِلاَّ لِیَعبُدون،[الذاریات/۵۶]
من، جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه بندگی کنند.»
پس وجود او باید در جمیع اعصار باشد؛ چه قوام موجودات و دوام عالمیان، به اوست…، بندگان به وجود او هدایت یابند و اگر او در عصری وجود نداشته باشد؛ وجود عالم، عبث خواهد بود. علی (علیهالسلام) میفرماید:
«لا تَخلو الاَرضَ مِن قائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّة اِمّا ظاهِرَاً مَشهوراً وَ اِمّا خائِفاً مَغمُوراً؛ [۴]
آری زمین از کسی که به حجت خدا برای خدا قیام نمایند تهی نمیماند، قائمی آشکار و مشهور، یا ترسان و پنهان.» خلاصه آنکه مقصود از خلقت انسان، منحصر است در وجود خلیفة الله.
با توجه به مجموعه آراء و افکاری که در آثار اهل عرفان درباره این معنا مطرحشده، میتوان گفت که انسان کامل، انسانی است دارای اخلاق الهی، علت غایی خلقت، سبب ایجاد و بقای عالم، صاحب اسم جامع الله، واسطه میان حق و خلق و خلیفه بیرقیب خدا که علم او به شریعت، طریقت و حقیقت، قطعیت یافته؛ به تعبیری، اقوال نیک، افعال نیک، و اخلاق نیک، در او به کمال، رسیده است. او بهظاهر و باطن، راهنمای خلایق و آدامیان است و به امراض و آفات نفسانی و روحی آنان، آشنا، و هم شفادهنده آنهاست؛ مخلوق خداست اما خدا گونه است. آنچه از صفات و اخلاق الهی در او فراهم آمده، به نیابت ذات ربوبی است که چون با هویت متعالی الهی وحدت ذاتی پیداکرده و در ذات فانی شده است به چنین مرتبهای دستیافته است.
پینوشت:
[۱]. صادقی ارزگانی، محمدامین، انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (ره) عارفان مسلمان، قم، موسسه بوستان کتاب، ص ۲۸.
[۲]. سید بن طاووس، رضی الدین بن علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۳، قم، نشر اعلام اسلامی، ص۲۹۹.
[۳]. فیض کاشانی، ملا محسن، تفسیر صافی، ج۱، تهران، مکتبة الصدر، ص۹۲.
[۴]. نهجالبلاغه، حکمت ۱۴۶.
فرم در حال بارگذاری ...