در خبر است که: فرعون پیش از آن که ادعای خدایی کند امر کرده بود که بالای درب قصرش کلمه شریفه بسم الله الرحمن الرحیم را بنویسند و چون ادعای خدایی کرد و حضرت موسی (علیه السلام) از ایمان آوردن او نا امید شد از وی به خداوند شکایت نمود، از طرف پروردگار متعال خطاب رسید که ای موسی! تو در کفر او نظر داری و هلاکت او را از من می خواهی اما نظر من در آن کلمه عظیمه ای است که بالای قصر او نوشته شده است قسم به عزت و جلالم تا وقتی که آن نام در آنجا نوشته شده من او را عذاب نمی کنم.
گویند چون خدای متعال خواست که فرعون را عذاب کند ابتدا آن نوشته را زایل گردانید و سپس عذاب را بر او فرستاد.
منبع: داستان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم، نفایس الاخبار،ص 399 ، اطیب البیان، 1، 86، منهج الصادقین / 33.
1- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):
- ای ایمان اعجب؟ قالوا: ایمان الملائکه. قال (صلی الله علیه و آله و سلم): وای عجب فیه ینزل علیهم الوحی؟ قالوا: ایماننا. قال (صلی الله علیه و آله و سلم): وای عجب فیه و انتم تروننی؟ قالوا: فای ایمان هو؟ قال (صلی الله علیه و آله و سلم): ایمان قوم فی آخر الزمان بسواد علی بیاض.( مستدرک الوسائل، ج 17، ص 300)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از یاران خود پرسید:
- کدامین ایمان شگفت آورتر است؟
جواب دادند:
- ایمان فرشتگان.
فرمود:
- چه شگفتی در ایمانشان است و حال آنکه برایشان وحی می شود؟
پاسخ دادند:
- ایمان ما.
فرمود:
- چه شگفتی در ایمان شماست حال آنکه مرا می بینید؟
پرسیدند:
- پس آن کدامین ایمان است؟
حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
-آن ایمان قومی در آخر الزمان است که همچون سیاهی بر روی سفیدی می باشد.ظاهرا با این نمایان بودن ایمان ایشان را آخر الزمان بیان می فرماید.
اگه کسی یه لیوان آب دستمون بده کلی ازش تشکر می کنیم . اما نوبت خدا که می رسه اصلاً تشکر کردن یادمون می ره . آب و لیوان و کسی که آب دست ما می ده همه از خداست . اگه بخواهیم نعمت هایی رو که خدا بهمون داده بشمریم باید تا مدت ها بشمریم ! خدا خودش خیلی ساده بهمون گفته اگه برای نعمت هایی که بهتون دادم شکر کنید خیلی بیشتر بهتون میدم . حتی همین لب و دهنی هم که می خواهیم باهاش شکر خدا کنیم از خداست ، جالبه ، نه ؟
لئن شکرتم لازیدنّکم
اگر شکر کنید نعمت شما را بیشتر می کنم
بخشی از آیه 7 - ابراهیم
این دعا را آن حضرت به اویس قرنی آموخت و این غیر از دعایی است که در کتاب السعاده ( السعادات) آورده ایم و نه آن که در اغاثه الداعی.
موسی بن زید از اویس قرنی نقل می کند که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:
هر که این دعا را بخواند، خداوند دعایش را می پذیرد و همه ی خواسته هایش را بر می آورد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز فرمود:
سوگند به آن کسی که مرا پیامبری راستین داد، هر که سخت تشنه و گرسنه گردد و این دعا را بخواند، خداوند آب و خوراکش دهد. اگر این دعا را بر کوهی بخوانند که مانع رسیدن به هدف است، گشاده می شود و راهی به مقصد در آن باز می شود. اگر آن را بر دیوانه بخوانند، هشیار می گردد و اگر بر باردار سخت زایی بخوانند، خداوند - عزوجل - زادن را بر او آسان می سازد.
(پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله وسلم در ادامه) فرمود: به آن که مرا به حقیقت به پیامبری برانگیخت سوگند که هر کس چهل شب جمعه این دعا را بخواند، هر گناهی که نسبت به پروردگار داشته است آمرزیده می شود و اگر نزد شاهی رود، از گزند او ایمن خواهد بود و اگر با خواندن این دعا به خواب رود، خداوند به شمار هر حرف آن، هزار فرشته ی روحانی با چهره هایی هفتاد هزار بار نیکوتر از خورشید می انگیزد تا برای او آمرزش بخواهند. اگر خواننده ی این دعا گناهان کبیره آورده باشد، همه ی گناهانش آمرزیده می شود و اگر در شب خواندن دعا بمیرد، شهید به شمار می رود.
آن گاه (امیر المؤمنین علیه السلام) به من فرمود: ای ابا عبدالله خداوند او (خواننده ی دعا) و خانواده و موذن مسجدش و امام آن را - برای خویش برگزیده است - می آمرزد!
متن دعا:
یا سلام المومن المهیمن العزیز الجبار المتکبر، الطاهر المطهر القاهر القادر المقتدر، یا من ینادی من کل فج عمیق بالسنه شتی و لغات مختلفه و حوائج اخری، یا من لا یشغله شان عن شان، أنت الذی لاتغیرک الازمنه و لا تحیط بک الامکنه، و لاتأخذک نوم و لا سنه(در بحار الأنوار: سنه و لانوم.)، یسرلی من امری ما اخاف عسره، و فرج لی من امری ما اخاف کربه، و سهل لی من امری ما اخاف حزنه.سبحانک لا اله الا أنت انی کنت من الظالمین، عملت سوء و ظلمت نفسی فاغفر لی انه لا یغفر الذنوب الا أنت و الحمد لله رب العالمین، و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم، و صلی الله علی نبیه محمد و آله و سلم تسلیماً.
منبع:
نیایش هایی از سویدای دل
نویسنده : سید ابن طاووس
مترجم : بازگردان:سید علی رضوی
پرسش : آیا فاطمه زهرا(س) معصوم بودند؟
پاسخ : از قرآن و روایات استفاده می شود که فاطمه زهرا (سلام علیها) دارای مقام عصمت می باشد.
پروردگار عالم در قرآن مجید مى فرمایند: «اِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»؛ (1) (خداوند فقط مى خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد) (2) این آیه به صراحت بیان می دارد که اهل بیت معصوم و بى لغزش هستند و هیچ گناهى نمى کنند. چرا که کلمه «الرجس» دلالت بر عموم گناهان می کند و این آیه مبرا داشتن اهل بیت(علیه السلام) را، از تمام گناهان و لغزشها اعلان می دارد؛ و وقتی انسان از منظر الهی از تمام گناهان و لغزش ها به دور باشند؛ بدون هیچ شک و شبهه ای مدال پر افتخار عصمت را دارا خواهد بود.
در مورد شان نزول آیه هم در منابع حدیثی معتبر اهل سنت آمده که این آیه در شان فاطمه، علی و حسن و حسین(علیهما السلام) نازل شده که ما به جهت اختصار به بعض اقوال اشاره می کنیم:
1- در کتاب در المنثور آمده است: ام سلمه همسر رسول خدا(صلی الله علیه و آل) فرمود: پیامبر(ص) در خانه من بود، فاطمه زهرا(سلام علیها) در حالى که دست فرزندان خود را گرفته بود به همراه علی(علیه السلام) به خدمت پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) آمدند. پیامبر(ص) حسن و حسین را در آغوش گرفت. آنگاه على(علیه السلام) در سمت راست و حضرت فاطمه زهرا(سلام علیها) در سمت چپ ایشان نشستند. جبرییل نازل شد و آیه تطهیر را بر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نازل کرد. در این هنگام پیامبر(صلى الله علیه وآله) عبایى را که شب ها به روى خود مى کشید برداشت و همه را به زیر آن برد، سپس دست مبارک خویش را بیرون آورد و رو به سمت آسمان کرد و فرمود: «اَلّلهُمَّ اِنّ هولاءَ اهل بیتی وخاصَّتی فاَذْهِبْ عنهُم الرِّجْسَ و طَهِرَّهُمْ تطهیراً». آنگاه من ام سلمه، با شنیدن این جمله آرزو کردم به جمع آنها بپیوندم و صاحب این فضیلت گردم وقتى که گوشه عبا را بالا زدم تا وارد آن شوم پیامبر آن را کشید. عرضه داشتم: اى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) من جزء اهل بیت تو نیستم؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «انّک عَلى خَیْر، انّک مِنْ اَزواجِ النَبی»؛ (تو زن نیکى هستى و از همسران پیامبرى).(3)
2- بیهقی از قول ام سلمه می نویسد؛ ام سلمه فرمود: «آیه تطهیر در خانه من، در حالى که پنج تن آل عبا (فاطمه ،علی، حسن و حسین) حاضر بودند نازل گردید، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) عبایى را بر روى آنان افکند، سپس عرضه داشت: خدایا اینان اهل بیت من هستند، پروردگارا! رجس و پلیدى را از آنان دور کن و ایشان را پاک و مطهر گردان».(4)
3- در مستدرک علی الصحیحین هم آمده است؛ رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمودند: به سوى من بخوانید. صفیه گفت: چه کسى را اى پیامبر (صلى الله علیه وآله)؟ آن گرامى فرمود: اهل بیتم : فاطمه و على و حسن و حسین را. آنگاه خمسه طیبه را آوردند. آن حضرت عباى خویش را بر روى آنان افکند، سپس دستانش را بالا برد و عرض کرد: خداوندا اینان اهل بیت من هستند. سپس صلوات فرستاد. در آن هنگام خداى حکیم این آیه را نازل فرمود: «انما یریدُ الله لِیُذهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اهلَ البَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطْهیراً»؛(5) (خداوند فقط مى خواهد پلیدى و گناهرا از شما اهل بیتدور کند و کاملًا شما را پاک سازد).(6)
4- کتاب صحیح مسلم هم به نقل از زید بن ارقممى نویسد: به رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) عرض کردیم آیا همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) هم از اهل بیتش هستند؟ حضرت فرمودند؟ خیر، به خداسوگند زن روزگارى را با مرد است سپس مرد او را طلاق داده و زن به قوم خود باز مى گردد.(7)
بنابر این آیه شریفه فاطمه زهرا(سلام الله علیها) که یکی از پنج تن می باشد، را از رجس و پلیدی به دور می دارد و لذا کسی که از منظر الهی از رجس و پلیدی، مبرا باشد معصوم است.
و از آنجا که فاطمه(علیهاالسلام) پیش از آنکه متولد گردد، نطفه اش از غذاى پاک بهشتى در صلب پیامبر خدا(صلى اللَّه علیه و آله) و در رحم خدیجه(علیهاالسلام) قرار گرفت، و هنگام ولادت هم با فرستادگان غیبى به سخن پرداخته، و در دوران زندگی هم از پدر گرامیشان مدال «فداها ابوها»، و « سیده نساء العالمین»،(8) و «ام ابیها»(9) و دهها مدال دیگر را دریافت کرد، خود به تنهایی می تواند دال بر عصمت آن بانوی گرامی باشد.
پی نوشت:
(1). سورۀاحزاب، آیۀ 33.
(2). ترجمه آیت الله مکارم.
(3). درالمنثور، سیوطى، ج 5، ص 198.
(4). سنن، بیهقى، ج 2، ص 150.
(5). مستدرک على الصحیحین، حاکم نیشابورى، ج 3، ص 147 ـ 148.
(6). ترجمه آیت الله مکارم.
(7). صحیح، مسلم، ج 5، ص 26 ـ 27 ح 37؛ مسند، احمد بن حنبل، ج 4، ص 107؛ تفسیر فخر رازى، ج 6، ص 783؛ مستدرک على الصحیحین، حاکم نیشابورى، ج 2، ص 416؛ تفسیر در المنثور، ج 15، ص 218؛ کتاب فضائل الصحابه، ح 4425.
(8). إمتاع الأسماع، ج5، ص351.
(9). الاستیعاب، ج4، ص 1899؛ تاریخ طبری ،ج11، ص 499؛ مقاتل الطالبیین، ص 598.
پرسش : چرا حضرت فاطمه(سلام اللهعلیها) بتول نامیده شدند؟
پاسخ : ابن منظور گوید: از احمدبن یحیى سوال شد که به چه مناسبت به حضرت فاطمه (رضوان الله علیها) دختر رسول خدا(صلى اللهعلیه و سلم) بتول گفته شده است؟
پاسخ داد: زیرا از جهت عفاف و فضیلت و دین و شخصیت و حسب از زنان زمان خود و زنان تمامى امت ممتاز و جدا است، و گفته شده به خاطر بریدن و بر کنارى آن حضرت از دنیا به سوى خداوند متعال… و نیز گفته شده: یعنى اینکه تمام اعضاء آن حضرت با زیبائى خود از دیگر اعضاء جدا است و البته به زیبائى و قشنگى بقیه اعضاء نیست.
ابن اعرابى گوید: «مبتّله» در بین زنان، آن زن زیبائى است که هیچ یک از اعضایش نسبت به دیگر اعضاء کمبودى نداشته و طورى نباشد که چشمش زیبا ولى بینی اش نا زیبا و یا برعکس باشد بلکه تام و کامل باشد(1).
ابن اثیر گوید: «امراه بتول» یعنى زنى که از مردان بریده و تمایلى نسبت به آنان ندارد و به همین جهت مریم، مادر حضرت مسیح و فاطمه(علیهم السلام) به این نام نامیده شدند زیرا از دیگر زنان زمان خود از جهت فضیلت و دیانت و حَسَب بریده و ممتاز است. و گفته شده به خاطر آنکه از دنیا بریده و به خداروى آورده است.(2)
طریحى گوید: … علت این نامگذارى آنست که حضرت به خداى متعال روى آورده و از دیگر زنان بریده و یا از دیگر زنان زمان خودش از جهت فضیلت و شخصیت ممتاز و جدا است و نسبت به دیگر زنان امت در جهت فضیلت و حسب و دیانت ممتاز است.(3)
و از رسول خدا(صلى اللهعلیه و آله و سلم) نقل شده است: «از آن جهت فاطمه بتول نامیده شده که از عادت ماهانه دیگر زنان بر کنار است».(4)
در روایت دیگری از حضرت رسول(صلى اللهعلیه و آله و سلم) نقل شده است که فرمودند: «بدان جهت فاطمه را بتول نامیدند که از حیض و نفاس منقطع و بر کنار است».(5)
همچنین از حضرت على(علیه السلام) نقل شده که فرمود: «از حضرت رسول(صلى اللهعلیه و آله و سلم) سوال شد که بتول چیست؟ حضرت پاسخ داد: بتول به آن زنى گفته مى شود که هیچ گاه خونى نبیند، یعنى حیض نشود».(6) (7)
پی نوشت:
(1). لسان العرب، ماده بتل.
(2). النهایه، ماده بتل.
(3). مجمع البحرین، ماده بتل.
(4). احقاق الحق، ج 10، ص 25 به نقل از علامه کشفی حنفی در کتاب «المناقب المرتضویه»، ص 119.
(5). ینابیع الموده، ص 260.
(6). معانى الاخبار، ص 64
(7). گردآوری از: فاطمه زهرا (سلام اله علیها) شادمانی دل پیامبر(صلی الله علیه و آله)، احمد رحمانی همدانی، ترجمه: سیّد حسن افتخار زاده، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، قم، 1376هـ ش، چاپ سوّم، ص 227-229.
1- دوست ناباب
دوست و همنشین بد می تواند یکی از دامهای خطرناک برای انسان باشد. قرآن از زبان افراد منحرف که گرفتار عذاب دوزخ شده اند چنین می فرماید: وای بر من، ای کاش فلان مرد بد کار را رفیق نمی گرفتم، که رفاقت او مرا از پیروی حق محروم ساخت و گمراه گردانید. آری، شیطان برای انسان مایه سرافکندگی و خواری است. (1)
در شأن نزول آیات فوق نوشته اند عقبة ابن ابی معط، روزی از سفر بازگشت و جمعی از بزرگان قوم و از جمله پیامبر را برای صرف غذا به منزل خود دعوت نمود. چون غذا حاضر شد، پیغمبر صلی الله علیه و آله از خوردن غذا خودداری کرد و فرمود: تا تو را مسلمان نبینم از غذایت نمی خورم، او شهادتین را بر زبان جاری کرد و پیغمبر صلی الله علیه و آله را خوشحال نمود. این خبر به ابی بن خلف رسید و او عقبه را بر این عمل سرزنش کرد. تمسخر و سرزنش، و وسوسه های ابی، به قدری در عقبه مؤثر افتاد که کارش به ارتداد کشیده و مجدداً به شرک بازگشت و این آیات درباره اش نازل گردید. (2)
این آیات هشداری است به مسلمانان خصوصاً جوانان، که در انتخاب دوست از رفاقت با افراد ناباب پرهیز کنند و موجبات انحراف و گمراهی خود را با دست خویش فراهم نسازند.
دوستی عاملی است که انسان را به مشابهت می کشاند با توجه به این عامل وقتی انسان با دوستانی نامناسب رابطه برقرار می کند ناخودآگاه بسان بیماری های واگیردار خصلتهای آنان در او اثر می کند. حضرت علی علیه السلام می فرماید: لا تصحب الشریر فان طبعک یسرق من طبعه شراً و انت لا تعلم؛(3) از مصاحبت با فرد فاسد و شرور بپرهیز که ناخودآگاه طبع تو بدی را از طبع او می دزدد.
جوانی که با دوستانی منحرف دوست می شود از آنان تقلید خواهد کرد. اگر ما در جامعه از تمامی آنانی که سیگار می کشند یا معتاد هستند از علت آلودگی آن ها سؤال کنیم خیلی از آن ها جواب می دهند دوستان بد باعث شده اند که ما به این عمل دست بزنیم.
الحذر از این رفیقان الحذر - این سپاه دشمن است ای بی خبر(4)
لرد آویبوری می گوید:
باید در انتخاب دوستان دقت کرد؛ غالب معصیت های ما در نتیجه معاشرت های بی جا پدید می آید انسان در اجتماع ناگریز با برخی از طبقات مردم آشنا می گردد، بسا می شود در نتیجه آشنایی با فرومایگان در پرتگاه سقوط می افتد.
ممکن است افراد فرومایه نسبت به آشنایان خود منظور بدی نداشته باشند. ولی مانند عقرب، فقط به اقتضای طبیعت خود اخلاق زهر آلود را در روح آنان تزریق می کنند. بعضی اشخاص چنان به خود اعتماد دارند که گمان می کنند از معاشرت بدان، ضرری نخواهند برد. شخصیت خود را بالاتر از آنان می دانند که اخلاق نکوهیده بتواند در آنها اثر کند، غافل
از آن که پنبه در مجاورت آتش، ناچار مشتعل می شود و انسان به گونه ای است که فساد خیلی زود در روحش اثر می کند، کسی که به فضیلت خود مغرور است و از معاشرت با افراد فرومایه پرهیز نمی کند مانند کسی است که خانه خود را در گذرگاه سیل قرار می دهد به این خیال که سیل به خانه اش رخنه نخواهد کرد. (5)
هر روز در روزنامه ها و مجلات از سرنوشت جوانان فریب خورده اطلاع می یابیم که به سبب رفاقت با دوستان ناباب گرفتار فساد و جنایت شده اند از جمله:
جوانی که به جرم سرقت به زندان افتاده بود. گفت:
دوستان نامناسب مرا از راه صحیح به در بردند. و از من، یک سارق حرفه ای ساختند. من از تمام جوانان می خواهم که از سرنوشت من عبرت گیرند و هرگز دوستان ناباب را به جای خانواده سرمشق نگیرند. (6)
جوان 19 ساله ای که به اعدام محکوم شده بود گفت:
در تهران با عده ای از همکارانم دوست شدم. ای کاش هرگز به تهران نیامده بودم و هرگز دوستی نداشتم! آن ها به من پیشنهاد سرقت دادند ابتدا نپذیرفتم، ولی آنان مرا با حرف هایشان راضی نمودند و سرانجام در حال سرقت و درگیری، صاحب خانه را کشتم اکنون به جوانان توصیه می کنم که با دوستان ناباب گام برندارند، تا به سرنوشت شوم من گرفتار نشوند. (7)
جوان دیگری در پای طناب دار سه بار بلند گفت:
این عاقبت دوست بد است این عاقبت دوست بد است… .
نجاشی از شعرای پیرو اهل بیت علیهم السلام و از شیعیان حضرت علی علیه السلام بود. در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان قبل از ظهر برای نماز خواندن پشت سر علی علیه السلام به سوی مسجد می رفت، از کنار خانه یکی از دوستانش که شخصی نااهل بود رد می شد دید دوستش جلوی در نشسته است، سلام کرد و بعد از احوالپرسی پرسید: کجا می روی؟
نجاشی گفت: جهت ادای نماز جماعت به مسجد می روم.
دوستش گفت: حالا که ظهر نشده؟
نجاشی گفت: می خواهم در مسجد قدری قرآن بخوانم تا حضرت علی علیه السلام بیاید و نماز را به جماعت با او بخوانم.
رفیق گفت: فعلاً به منزل ما بیا تا قدری با هم صحبت کنیم، و با اصرار او را به منزل برد.
در منزل، نجاشی را وسوسه کرد و شراب ناب و کباب بره آورد و گفت: بیا بخوریم.
نجاشی امتناع کرد، ولی دوستش او را وسوسه کرد و گفت: خدا ارحم الراحمین است و گناهان را می بخشد بیا امروز را خوش باشیم و…
بالاخره خوردند و نوشیدند و مست شدند و داد و فریاد آنها بلند شد.
در مسجد به امیرالمؤمنین علیه السلام خبر دادند که شاعر علاقه مند شما که جایش در صف اول جماعت بود شراب خورده است.
حضرت فرود: صاحب خانه و نجاشی را با هم بیاورید.
نجاشی از حکم دستگیری خود مطلع شد و گریخت، اما صاحب خانه را گرفته و حد بر او جاری کردند.
بعضی از بزرگان طایفه نجاشی نزد حضرت وساطت کردند تا از جرم او بگذرد، ولی حضرت فرمود: می گویید حد خدا را جاری نکنم؟
آن ها حضرت علی علیه السلام را تهدید کردند که اگر او را حد بزنی طایفه ما با شما دشمن می شوند.
حضرت فرمود: اگر تمام جهان بر ضد من متحد شوند من حکم شرعی را انجام می دهم.
بالاخره نجاشی را دستگیر کرده و حد بر او جاری کردند. و در همان شب نجاشی به طرف شام فرار کرد و به معاویه پیوست.
معاویه جلسه خیر مقدم برای او تشکیل داد و او را خیلی احترام کرد و اشراف و سفرا را دعوت کرد و به همه شام داد، و بعد از شام به نجاشی گفت: من این مجلس را برای تو برپا کرده ام و علی هم تو را شلاق زده و از او فرار کرده ای، حال برخیز و مقداری از من تعریف و از علی بدگویی کن.
نجاشی برخواست و گفت: مردم، من از دست علی حد خورده و از او فرار کرده و اینجا آمده ام، و معنای این کار آن است که من نتوانستم زیر پرچم عدل علی باشم، زیر پرچم ظلم معاویه آمدم. (8)
2- دنیاطلبی
صفحات: 1· 2
1- این صحیفه نورانیه صورت اسم اعظم است.
2 - خدای تبارک و تعالی به واسطه سعه رحمت بر بندگان، این کتاب شریف را از مقام قرب و قدس خود نازل فرموده.
3 - قرآن و خدا و لشکر خدا همیشه پیروز هستند.
4 - قرآن از بزرگترین مظاهر رحمت مطلقه الهیه است که ما کور و کرها از آن به هیچ وجه استفاده نکردیم و نمی کنیم.
5 - امام با همه اشتغالاتی که داشتند، به انجام مستحبات، به ویژه خواندن قرآن، دعا و نماز اول وقت، اهمیت می دادند.
امام، هر روز، سه تا پنج مرتبه قرآن می خواندند. در ماه مبارک رمضان، سه بار قرآن را ختم می کردند.
6 - یک دفعه که با ایشان در نجف بودیم، چشمشان ناراحت شده بود. دکتر بعد از معاینه چشمشان گفت:
((شما باید چند روز قرآن نخوانید و به چشمتان استراحت بدهید.
امام خندیدند و گفتند:
دکتر! من چشمم را برای قرآن خواندن می خواهم. چه فایده ای دارد که چشم داشته باشم و قرآن نخوانم؟ شما یک کاری بکنید که من بتوانم قرآن بخوانم!
7 - حضرت امام خمینی (ره) در نامه ای عارفانه چنین می نویسد:
پسرم! سوره مبارکه حشر را مطالعه کن که گنجینه هایی از معارف و تربیت در آن است و ارزش دارد که انسان یک عمر در آنها تفکر کند و از آنها به مدد الهی توشه ها بردارد. خصوصاً آیات، اواخر آن از آن جا که می فرماید:
یا ایها الذین آمنوا اتقو الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد واتقو الله خبیر بما تعملون **سوره حشر. نامه حضرت امام خمینی (ره) به فرزند گرامیش مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی در تاریخ 26 تیرماه 63 در کتاب نقطه عطف.***
ای کسانی که ایمان آوردید تقوا پیشه نمایید و باید هر یک از شما منتظر دیدن آن چه از اعمال فرستاده است، باشد. تقوا پیشه کنید و بدانید آن چه انجام می دهید، خداوند بر آن آگاه است.
8 - یکی از نزدیکان امام خمینی می گوید: امام در عین حال که تمام شجاعت ها و بی باکی ها در راه خدا در جانش تبلور پیدا کرده است هیچ گاه از نوافل و مستحبات غافل نمی ماند، و حتی در حال قدم زدن، تسبیح در دست گرفته و ذکر و زیارت می خواند.
امام روزانه چندین نوبت قرآن می خواند با همان صوت ملکوتی… ایشان در هر فرصت مناسبی که پیش می آمد قرآن می خواند و معمولاً بعد از نماز صبح، قبل از نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء و یا در هر فرصت دیگر مقید به این مستحب الهی بودند و ما بارها که در ضمن روز خدمت ایشان می رسیدیم امام را مشغول خواندن قرآن می یافتیم.
9 - قرآن پر است از این آیاتی که این آیات مردم را وادار کرده است و پیغمبر را مأمور کرده است که جنگ کنند با کسانی که متعدی هستند، با ظلم ها جنگ بکنند، یک کتابی است که تحرک آورده است یعنی عربی که در آن وقت در زمانی که وارد شد قرآن کریم، یک مردم متفرق و یک مردمی بودند که با خودشان همان هی ور می رفتند، در بین خودشان یک جنگ و جدالی بود و هیچ فکر امور سیاسی نبودند و همان بین خودشان مثل یک طوایف وحشی بودند در قبل از یک نیم قرن، قبل از یک نیم قرن در حدود سی سال این امپراطوری ها را همین عده عرب کمی که ابتدا دور رسول اکرم بودند و اینها را ساخت پیغمبر اکرم، در یک مدتی کمی دو تا امپراطوری که آن وقت تقریباً تمام دنیا زیر بیرق این امپراطوری ها بوده، یکی امپراطوری ایران بود و یکی هم روم بود، هر دو را اینها فتح کردند.
همچو تحرکی در اینها آورد که از جزیرة العرب راه افتادند آمدند ایران را گرفتند و رفتند روم را گرفتند و رفتند تا اروپا همه جا را تسخیر کردند.
10 - قرآن یک کتاب محرک است، یک کتابی است که این اعرابی که در آن وقت هیچ نمی دانستند، اینها را راه انداخت و امپراطوری های بزرگ را که ظالم بودند، به زمین زدند اینها.
11 - هرکس اسلام را مطالعه کرده باشد، قرآن کریم را مطالعه کرده باشد کافی است که بفهمد اسلام و قرآن کریم تربیت می کند یک جامعه را در همه چیز.
12 - قرآن کریم سعادت همه بشر را بیمه کرده است.
13 - در پناه قرآن بود که اسلام در نیم قرن بر همه امپراطوری ها در آن وقت غلبه کرد و ما، مادامی که در پناه قرآن هستیم بر دشمنان غلبه خواهیم کرد.
14 - قرآن کریم در رأس همه مکاتب و تمام کتب است.
15 - همه تابع قرآن کریم و تابع موازین اسلام و قواعد اسلام هستیم.
16 - قرآن کریم کتابی است که هرکس در زیر بیرق او واقع بشود، در دنیا و آخرت سعید است.
17 - قرآن کریم کتابی که آزادی و استقلال را توصیه کرده است.