یکی از دامهای فراگیر و مستحکم شیطان، دنیا است. اما قبل از هر چیز باید معلوم شود که مراد از دنیا چیست؟ آیا دنیا عبارت است از موجودات این جهان، مانند: زمین و خورشید و ستارگان و حیوانات و گیاهان و درختان و انسانها و…؟ در برابر، آخرت یعنی سرای دیگر؟ زندگی دنیوی که مورد مذمت اسلام قرار گرفته کارکردن و خوردن و آشامیدن و استراحت کردن و ازدواج و غیره نیست زیرا همه این ها آفریدگان خدا هستند و اگر بد بود آفریده نمی شد. خداوند این جهان را خلق کرد تا انسانها بتوانند از آن استفاده کرده و بهره ببرند و تمامی نعمت های زیبای خودش را مسخر انسان نموده است.
پس آن دنیایی که در اسلام مذمت شده است، چیست؟ در پاسخ باید گفت که انسان دو دنیا دارد: یکی ممدوح و یکی مذموم، یکی پسندیده و دیگری ناپسند. دنیای مذموم یعنی آن اموری که انسان را از اطاعت خدا و دوستی او و تحصیل آخرت باز دارد. در مقابل، هر چه باعث رضا و خشنودی خدای سبحان شود و سبب تقرب و نزدیکی به حق تعالی گردد، آخرت است اگر چه به حسب ظاهر از دنیا باشد. به عنوان مثال: تجارت، زراعت و اشتغال به کارهایی که به ظاهر رنگ دنیوی دارند اگر به خاطر معیشت و عیال و خانواده، اطاعت از امر خدا، صرف کردن مال در مصارف خیریه و مانند اینها باشد، در حقیقت اخروی است؛ و اگر سجاده و نماز و تسبیح و صدقه دادن و… که به ظاهر از امور اخروی هستند به خاطر ریا و سوء استفاده های دنیوی انجام شوند، در حقیقت از امور دنیوی محسوب می شوند.
با توجه به آنچه گفته شد معلوم می گردد که اگر در روایات امام صادق علیه السلام آمده است: حب الدنیا راس کل خطیئه؛ (9) علاقه به دنیا سرچشمه هر خطا و گناهی است. (10) و اگر حضرت علی علیه السلام فرمود: احذر الدنیا فانها شبکه الشیطان.؛ (11) از محبت دنیا بپرهیز زیرا آن طور شیطان است. مراد دنیای مذموم و ناپسند است و اگر در برخی روایات دنیا به عنوان مزرعه آخرت معرفی شده است، مقصود دنیای ممدوح است.
چنانکه امام باقر علیه السلام می فرماید: نعم عون الدنیا علی الآخرة.؛(12) چه کمک خوبی است دنیا برای آخرت! چون اگر کسی دنیا را برای آخرت خواست، راه صلاح و سداد پیش می گیرد و آن کس که دنیا را برای دنیا می خواهد قدم در مسیر شیطان گذاشته و عاقبت آن عذاب الهی است. لذا در قرآن می خوانیم: آنان که به لقای ما امید ندارند و به زندگی دنیا دل بسته و دل خوشند و آنان که از آیات ما غافلند، همانها هستند که جایگاهشان آتش دوزخ بود، به واسطه آنچه در این دنیا کسب کرده اند. (13)
هنگامی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به مقام نبوت رسید بچه ها و سپاه ابلیس نزد ابلیس آمده، ترسان و هراسان حادثه رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را به او خبر دادند و اظهار نگرانی کردند.
ابلیس گفت:
آیا امت او به دنیا علاقه دارند؟
گفتند: آری، ابلیس گفت: پس غمی نداشته باشید اگر آنها بت پرستی نکنند. زیرا آن ها را که دل بسته به دنیا هستند همواره به سه کار وادار می کنم: 1- تحصیل مال از راه حرام. 2 - مصرف آن در راه حرام. 3- نپرداختن حقوق واجب الهی (مانند خمس و زکات). (14)
3- آرزوهای دور و دراز
داشتن آرزو به صورت معقول نه تنها عیب نیست بلکه عامل حرکت برای ساختن آینده است، آنچه عیب است آرزوهای دور و دراز و بی پایان است که انسان را به خود مشغول داشته و از حق باز می دارد و یکی از دامها و برنامه های شیطان محسوب می شود. قرآن به این شیوه شیطان اشاره نموده و می فرماید: الشیطان سول لهم و املی لهم. (15) شیطان اعمال زشت (منافقان را) در نظرشان زینت داده و آن را با آرزوهای طولانی فریفته است.
حضرت علی علیه السلام می فرماید: خطرناک ترین چیزی که بر شما از آن می ترسم دو چیز است پیروی از هوای نفس و آرزوهای طولانی. اما پیروی از هوی و هوس مانع حق می شود و آرزوهای طولانی آخرت را به فراموشی می سپارد. (16)
شیطان به وسیله زیبا جلوه دادن مظاهر دنیا انسان را به آرزوهای طولانی دعوت می کند، و انسان را به خود مشغول داشته و از حق باز می دارد تا زمانی که انسان در لحظه های آخر عمر متوجه می شود که برای حیات واقعی خود تلاش نکرده و آنچه را بدست آورده به درد جهان آخرت نمی خورد، باید بگذارد و برود و فرصتی هم برای جبران گذشته ندارد.
4- تقلید کورکورانه
یکی از دامهای شیطان بخصوص برای قشر جوان تقلید کورکورانه است تقلیدی که آگاهی خود را به کلی نادیده گرفته و چشم و گوش بسته در پوشش، آرایش و خوراک از دیگری پیروی کند.
ارزشهای کاذب تقلیدی که همه زوایای زندگی فردی و اجتماعی او را فراگرفته با انگیزه های گوناگونی همچون خود قهرمان بینی، خودنمایی، پیروی از سنتهای نیاکان، به رنگ سنتهای سینما و هنرپیشه در آمدن، بدون اینکه کوچک ترین رشد و کمالی برای او باشد، چنین افرادی گاهی خود دامی هستند برای دیگران و با ظواهر چشمگیر خود زمینه های جذب و سقوط جاهلان و ساده اندیشان را فراهم می نمایند.
5- عشق های شیطانی
یکی از دامهای شیطان عشق های شیطانی است که برخی افراد بی بند و بار با ماسک عاشقی به دنبال صید و شکار دختران غافلند. عشقی که بر پایه هوس و جاذبه های ظاهری است، در حالی که عشق بر آب و رنگ و حسن صورت پایدار نمی ماند و زوال پذیر است.
به قول مولوی:
عشقهایی کز پی رنگی بود - عشق نبود، عاقبت ننگی بود
و اگر کسی به آمار حوادث توجه کند، خواهد فهمید این دام شیطانی چه میزان حوادث تلخ همچون رسوایی، جنایت، جنون، قتل و… را به همراه داشته است.
به قول سعدی:
عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست - یا غم دوست خورد یا غم رسوایی را
6- همنشینی با هوا پرستان
نشست و برخاست با انسان های آلوده، خطرناک است؛ و جمع آنان گلوگاهی برای فریب آدمی است. چون در این جمع ایمان به دست فراموشی سپرده می شود و در عوض شیطان حضور فعال داشته و از این زمینه مساعد، بهره برداری کامل خواهد کرد.
حضرت علی علیه السلام فرمود: مجالسه اهل الهوی منساة الایمان و محضرة الشیطان؛(17) همنشینی با اهل هوا، فراموش خانه ایمان و محل حضور شیطان است. لذا در منابع اسلامی به شدت از آن نهی شده است.
7- یأس و ناامیدی
یأس از رحمت خدا و ناامیدی از برآورده شدن خواسته ها و نیازها بحران می آفریند، چون شیطان در جستجوی انسان هایی است که از درگاه خدا قطع امید کرده و بی پناه شده اند.
حضرت امام خمینی رحمت الله در کتاب شریف عرفانی و اخلاقی چهل حدیث، سخن زیبایی دارد آن جا که می فرماید:
مبادا شیطان و نفس اماره وضع را برای تو بزرگ نمایش داده و تو را از بازگشت (به راه مستقیم و خوبیها) منصرف کنند. بدان که در تمام امور هر قدر که ممکن باشد ولو به مقدار کمی نیز اقدام نمایی بهتر است… از لطف خدا مأیوس مشو و از رحمت حق ناامید مباش! (18)
و در جمله دیگر می فرماید: هیچ وقت یأس را به ذهنتان وارد نکنید.(19) یأس از جنود ابلیس است یعنی شیطان انسانها را به یأس وا می دارد. (20)
ابونصر بزنطی که از اصحاب امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام است می گوید: خدمت امام علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم! چند سالی است که از خدا حاجتی می طلبم و در دلم از تاخیر اجابت، احساس یأس دارم؛ حضرت فرمودند: مواظب باش! شیطان از این رهگذر، تو را وسوسه نکند، تا آن که مأیوست کند. (21)
عبدالله بن بزاز نیشابوری گوید: بین من و حمیدبن قحطبه رفت و آمد بود. روزی خواستم بر او وارد شوم، خبر ورودم به او رسید، کسی را فرستاد تا مرا نزدش ببرد من با لباس سفر در ماه رمضان هنگام ظهر بر او وارد شدم.
دیدم او در خانه ای است که آب در وسط حیاط جاریست، بر او سلام کردم و نشستم، پس آب و طشتی آوردند و دست خود را شست و به من هم امر کرد دستم را بشویم تا غذا بخوریم.
گفتم ماه رمضان است و من که بیمار نیستم و روزه دارم. او گریان شد و طعام خورد بعد از غذا گفتم: چرا گریه کردی و غذا خوردی؟!
گفت: زمانی که هارون الرشید خلیفه عباسی در شهر طوس بود، شبی مرا احضار کرد. وقتی بر او وارد شدم، سرش را بلند کرد و به من گفت: اطاعت تو از خلیفه چه قدر است؟ گفتم: به جان و مال اطاعت می کنم. پس سر خود را به زیر افکند و اذن برگشتن داد.
وقتی به خانه برگشتم لحظاتی نگذشت که فرستاده خلیفه آمد و گفت: خلیفه را اجابت کن!
گفتم: انا لله و اناالیه راجعون، شاید قصد کشتنم را کرده باشد. چون بر او وارد شدم سرش را برداشت و گفت: اطاعتت از خلیفه چگونه است؟ گفتم به جان و مال و اهل و فرزندان.
پس تبسم کرد و اذن رفتن به من داد. وقتی به خانه برگشتم، زمان کوتاهی نگذشت که فرستاده خلیفه آمد و گفت: خلیفه را اجابت کن… !
بر او وارد شدم، گفت: اطاعتت از امیر چقدر می باشد؟ گفتم به جان و مال و زن و فرزند و دینم
خلیفه خندید و گفت: این شمشیر را بگیر و آنچه این خادم می گوید، امتثال کن.
با غلام خلیفه به خانه ای که درش بسته بود وارد شدیم، درب خانه را گشود، دیدم سه اطاق بسته و یک چاهی در وسط وجود دارد. یکی از دربها را باز کرد دیدم در آن اطاق بیست نفر از سادات از پیر و جوان در زنجیرند غلام خلیفه گفت: اینها را بکش.
من هم که آنها را سادات و اولاد علی علیه السلام و فاطمه علیهم السلام بودند بقتل رساندم و غلام همه اجساد را به چاه می افکند. درب اطاق دوم را گشود و بیست نفر از سادات را لب چاه آورد و من آنها را کشتم.
درب اطاق سوم را گشود و آنها را لب چاه آورد و من سر از تن آنها جدا کردم.
یکی از آنها پیرمردی بود که موهایش هم زیاد شده بود (به خاطر طولانی بودن زندان) به من گفت:
دستت بریده باد، ای بد ذات، چه عذری برایت روز قیامت می باشد زمانی که خدمت جد ما پیامبر برسی و حال آنکه شصت نفر از فرزندان او را کشته ای، پس ناگهان دست و بدنم لرزید. غلام به من نگاهی کرد که زود او را بکش و من او را کشتم و بدنش را به چاه افکندم.
ای عبدالله، وقتی شصت نفر از اولاد پیامبر صلی الله علیه و آله را کشتم باشم با این گناه سنگین، نماز و روزه چه سودی برایم دارد و شک ندارم که جایگاهم در آتش است. (22)
خطر این کمین - که خود ابلیس هم گرفتار آن است - به حدی است که گاهی شخص عابدی را نیز فرو می بلعد؛ مولوی در داستانی آموزنده می گوید:
مردی بود که همیشه با خدای خود راز و نیاز می کرد و داد الله، الله سر می داد؛ شیطان، روزی بر او ظاهر شد و وسوسه اش کرد، و کاری کرد که این عابد برای همیشه خاموش شد؛ شیطان گفت: ای مرد!این همه که تو الله الله می گویی، آخر یک مرتبه شد که تو لبیک بشنوی؟ تو اگر در هر خانه ای رفته بودی و این اندازه ناله می کردی لااقل یک بار جوابت را داده بودند، و یک دفعه گفته بودند: لبیک!این مرد دید حرف منطقی است - البته در ظاهر - و سبب شد که دهانش بسته شود و دیگر الله الله نگوید؛ در عالم رؤیا، هاتفی به او گفت: تو چرا مناجات را ترک کردی؟ گفت: این همه مناجات که می کنم، این همه درد و سوزی که دارم، یک مرتبه هم در جواب من لبیک گفته نشد؛ هاتف به او گفت: ولی من مأمورم از طرف خدا جوابت را بدهم:
گفت، آن الله تو لبیک ماست - و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست
حیله و چاره جویی های تو - جذب ما بود و گشاد این پای تو
ترس و عشق تو کمند لطف ماست - زیر هر یا رب تو لبیک هاست(23)
8 - شهوت گرایی
یکی از دامهای خطرناک شیطان دام شهوات است.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: الشهوات مصائد الشیطان؛ (24) شهوت های گوناگون شکارگاههای شیطان هستند. شهواتی همچون شهوت شکم، شهوت مال و ثروت، شهوت ریاست و مقام و… شاید نیرومندترین آنها شهوت جنسی باشد زیرا این غریزه اگر رها شود، همچون موریانه که بی رحمانه بر درختان تناور هجوم می آورد و از درون آن را پوک و تهی می سازد، جسم و جان آدمی را به تحلیل برده و رفته رفته به ویرانی و سقوط می کشاند. راه حل اصلی مهار شهوت جنسی ازدواج است.
پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
ای جمعیت جوان هر کس از شما توانایی ازدواج دارد، ازدواج کند.(25)
امام صادق علیه السلام فرمود: مردی محضر پدرم رسید آن حضرت به او فرمود: آیا همسر داری؟ عرض کرد نه، پدرم فرمود: من دوست ندارم همه دنیا و آنچه در آن است از آن من باشد در حالی که یک شب را بی همسر سر بر بالین گذارم. سپس فرمود دو رکعت نماز که یک مرد زن دار بجای می آورد بهتر است از مرد بی همسری که تمام شبش را به نماز قیام کند و روزش را روزه بدارد. آنگاه پدرم هفت دینار داد و گفت با این پول ازدواج کن. سپس پدرم از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرد که فرمود: برای خود تشکیل خانواده دهید که برای روزی شما بهتر و مفیدتر است. (26)
اگر برای کسی به هر دلیل امکان ازدواج نباشد چنین شخصی تحت هیچ عنوان مجاز نیست روی به گناه آورد زیرا خطر گناه و آلوده دامنی بسیار فراتر از فشارها و رنجهای بی همسری است و در صورت خوف وقوع در گناه، ازدواج به هر صورت ممکن واجب می شود. و لذا چنین کسی، یا باید خود را کنترل کند و دست به گناه نیالاید و یا مقدمات ازدواج خود را از هر راه ممکن فراهم آورد.
قرآن کریم می فرماید: ولیستعفف الذین لا یجدون نکاحاً؛ (27) و باید کسانی که ازدواج برایشان مقدور نیست عفت بورزند.
کنترل این غریزه به دو صورت ممکن است تحقق پذیرد: مثبت و منفی.
کنترل منفی
غالباً وقتی سخن از کنترل غریزه جنسی به میان می آید، توجه اشخاص به سمت و سوی نوع منفی آن جلب می شود و آن این است که کسی با وجود تحریکات مختلف و مواجهه با عوامل انگیزش این غریزه، بخواهد با میل تحریک شده اش، مبارزه و مقابله کند و به سوی ارتکاب جرم نرود، چنین کاری گرچه قطعاً بهتر از آلایش دامن و عمل به جرم است ولی پیامدهای سوء و مخرب آن بر کسی پوشیده نیست. این کار هم به غایت دشوار است و هم زیانبار و بدین جهت هر گاه شخصی بر کنترل غریزه سفارش می شود با چنین برداشتی از آن و تصور دشواری و زیانباری آن از پذیرفتن چنین توصیه هایی سر باز می زند.
کنترل مثبت
غریزه جنسی اگر با ازدواج مهار نگردد، مطلوب ترین راه تسلط بر آن کنترل مثبت است و آن پرهیز از صحنه ها و کارهایی است که به تحریک این غریزه می انجامد.
این نوع از کنترل که در حقیقت جنبه پیشگیری دارد هم راحت است و هم بی زیان.
زیرا در این صورت همچون وسیله نقلیه ای است با سرعت معمولی و قانونی، که در مواجهه با خطر، مهار حرکت آن زحمت چندانی ندارد، و مفید است چون موجب می شود مغز و اعصاب و قوای بدن در حالت عادی به سر برند و تعادل روانی شخص محفوظ بماند و انرژی و سرمایه های جسمی و روحی او بیهوده مصرف نشود.
بر خلاف ماشینی که با سرعتی بسیار فراتر از حد شناخته شده و بایسته خود حرکت می کند. که چه بسا به کلی اختیار آن از دست صاحبش بیرون رفته و مصیبتهایی به بار آورد و کنترل آن هم در صورت تحقق، صدها زیان و رنج و زحمت و اضطراب برای وسیله و صاحب آن به همراه دارد.
اکنون طرق کنترل مثبت را به اختصار بر می شمریم:
الف: پرهیز از فکر گناه
عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام نقل می کند که حضرت عیسی به حواریین فرمود: حضرت موسی به شما دستور داد که زنا نکنید و من به شما دستور می دهم که فکر زنا هم در سر نپرورانید تا چه رسد به اینکه زنا کنید زیرا کسی که خیال زنا کند مانند کسی است که در خانه ای که نقش و نگار شده، دود و آتش به پا کند. چنین کاری گرچه خانه را نمی سوزاند ولی زینت و صفای آن را مکدر کرده و فاسد می کند. (28)
ب : دوری از نگاههای تحریک آمیز.
قرآن کریم در دو آیه متوالی دستور به اغماض و نگهداری چشم از نگاه حرام و هوس آلود داده است. در آیه اول می فرماید: به مؤمنان بگو دیدشان را از نامحرمان فرو نشانند و نگاههای خود را از وقوع در حرام نگه دارند. (29) و در آیه بعدی می فرماید: به زنان مؤمن بگو چشمهایشان را فرو گیرند و نگاههای خویش را محافظت کنند. (30)
جالب این است که در هر دو مورد خداوند متعال نخست دستور به مراقبت از نگاه محرک و عفت چشم می دهد و آنگاه به حفاظت از شهوت فرمان داده است، چرا که نگاه حرام زمینه ساز بی عفتی است.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: نگاه هوس آلود، تیری است مسموم از تیرهای شیطان. هر کس آن را به جهت خوف الهی ترک کند، خداوند ایمانی به او می بخشد که حلاوت آن را در قلب خود احساس کند.(31)
ج: گوش ندادن به آوازها و موسیقی های تحریک کننده و مبتذل
در حدیثی از حضرت صادق علیه السلام آمده است: مردی از آن حضرت درباره شنیدن آواز محرک پرسید. حضرت از آن نهی کرده و این آیه را خواند: به یقین گوش و چشم و دل هر یک مورد سؤال خواهند بود.(32) و فرمود: گوش از آنچه شنیده و قلب از آنچه بدان دل بسته و چشم از آنچه دیده است مسؤول بوده و بازخواست خواهند شد. (33)
د : اجتناب شدید از گفتگوها و نشستهای غفلت زا و معاشرت با دوستان ناباب و گوش سپردن به سخنان تحریک آمیز، یکی دیگر از راههای کنترل مثبت است.
امام باقر علیه السلام فرمود: هر کس به سخن گوینده ای گوش فرا دهد او را بندگی کرده است، پس اگر ناطق از خدا بگوید شنونده خدا را بندگی و اگر از شیطان بگوید قطعاً بندگی شیطان را کرده است. (34)
ه : اعتدال در خوردن.
بی تردید پرخوری و بی نظمی در خوردن در ذخیره سازی و انباشتن موادی که نیازمند تخلیه باشد مؤثر است، ولی در صورت اعتدال و کم خوری سهم ناچیزی از آن صرف تهیه آن مواد می شود. در حدیثی که قبلاً از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل کردیم، آن حضرت پس از آنکه جوانان را به ازدواج ترغیب می کنند و می فرمایند: هر کس قدرت بر ازدواج ندارد، روزه بگیرد یقیناً روزه نیروی غریزه او را تضعیف می کند. (35)
و: اشتغال به ورزش و سرگرمی های مفید
ورزش و سرگرمی های سازنده یکی دیگر از راههای کنترل مثبت است، زیرا وجود فراغت و بیکاری زمینه ساز آلودگی به گناهان مختلف شده است، و لذا در روایات بر اشتغال و کار پرهیز از فراغت تأکید بسیار شده است.
امام صادق علیه السلام به مفضل فرمود: انسان اینگونه است که اگر بی کار و فارق باشد، به بیهودگی و سرمستی دچار می شود و بر اثر آن به مسایلی مبتلا می شود که زیان آن هم بر خود و هم بر نزدیکان او سنگینی خواهد کرد. (36)
ز: تلاوت قرآن
بی شک انس با قرآن، تلاوت و تدبر و تفکر در مضامین آن، شفای هر دردی است که هر پریشانی را به سامان می برد و زخمهای پنهان را التیام می دهد و همتها را تا آسمانها بالا می برد و بشر را از فروختن در عالم حیوانات نجات می بخشد. (37)
9- ارتباط با نامحرمان
یکی دیگر از دامهای شیطان ارتباط با زنان نامحرم است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: از زنان (نامحرم) بپرهیزید زیرا شیطان در کمین است و هیچ یک از دامهای او بر صید پرهیزکاران مانند زنان، مورد اطمینان نیست. (38)
و در روایات دیگر فرمود: النساء حبالة الشیطان؛ (39) زنان (نامحرم) دام شیطانند.
10- عجله و شتابزدگی
یکی از دامهای شیطان دام عجله و شتابزدگی است، که گاه انسان را به ورطه سقوط می کشاند. عشق وافر به کار مورد نظر، و خوش بینی بیش از حد که سبب چشم پوشی از عیوب آن کار می گردد، باعث عجله و شتابزدگی می شود و انسان به مجرد شنیدن و تصور مطلب مورد نظر (معامله، خواستگاری، مسافرت، پذیرش دعوت و…) دست به کار می شود و چه بسا با سرعت تمام و شتاب کامل به جای حرکت به سوی خیر به سوی شر و ضرر حرکت می کند. قرآن می فرماید: انسان همانگونه که نیکی ها را طلب می کند به خاطر شتابزدگی و عدم تأمل به طلب بدی ها برمی خیزد چرا که انسان عجول و شتابان است. (40)
انسانهای عجول که زود دست به کار می زنند بیشتر پشیمان و متحمل خسارت می شوند و در مقابل، آنهایی که بدون عجله و با فکر دست به کار می شوند هم زودتر به نتیجه می رسند هم کمتر پشیمان می شوند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مردم را عجله هلاک می کند اگر آنها کارها را با تأمل انجام می دادند کسی هلاک نمی شد.
و در روایات دیگر فرمود: ان الاناه من الله و العجله من الشیطان؛ تانی و ترک شتابزدگی از ناحیه خدا و عجله از شیطان است . (41)
عجله در چندین مورد پسندیده است:
الف: عجله در کار خیر، بعد از آن که صلاح و خیر بودن کاری تشخیص داده شد.
امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که تصمیم به کار خیری گرفت باید عجله کند و به تاخیر نیندازد. زیرا کاری که به تاخیر می افتد شیطان برای ترک آن تلاش می کند. (42)
ب : عجله در توبه
ج : عجله در انجام نماز اول وقت
د: عجله در ادای قرض و حق الناس
منابع
1) یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا لقد اضلنی عن الذکر بعد اذ جا ثنی و کان الشیطان للانسان خذولا. فرقان : 28.
2) مجمع البیان، ج 7، ص 166.
3) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 2، کلمه 147.
4) مثنوی طاغدیسی، ملا احمد نراقی.
5) در جستجوی خوشبختی، ص 68.
6) مجله جوانان، شماره 1027.
7) همان، شماره 1032.
8) سید مهدی شمس الدین، داستانها و حکایتها، ص 183.
9) حشر: 16.
10) علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 3، ص 7.
11) معجم غررالحکم، ج 1، ص 156.
12) محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 3، ص 258.
13) سوره یونس ، آیه 7
14) محجه البیضاء، ج 5، ص 234.
15) محمد: 25.
16) ان اخوف ما اخاف علیکم اثنان اتباع الهوی و طول الامل فاما اتباع الهوی فیصد عن الحق و اما طول الامل فینسی الاخره. نهج البلاغه، خطبه 42.
17) نهج البلاغه، خطبه 86 .
18) امام خمینی رحمه الله؛ چهل حدیث، ص 287.
19) صحیفه نور،ج 9 ،ص 99.
20) همان، ج 13، ص 283.
21) اصول کافی، ج 2، ص 488.
22) عیون الاخبار الرضا، ج 1، ص 109.
23) مثنوی، جلد دوم، دفتر سوم، ص 13.
24) مستدرک، ج 11، ص 343.
25) همان، ج 2، ص 531.
26) وسائل الشیعه، ج 14، ص 7.
27) نور: 33.
28) ان موسی امرکم ان لا تزنوا و انا امرکم ان لا تحدثوا انفسکم بالزنا فضلا عن ان تزنوا فان من حدث نفسه بالزنا کان کمن اوقد فی بیت مزوق فافسد التزاویق الدخان و ان لم یحترق البیت وسائل الشیعه، ج 14، ص 240.
29) قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم… . نور: 33.
30) و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن… نور: 30 و 31.
31) النظر سهم مسموم من سهام ابلیس فمن ترکها خوفامن الله اعطائ الله ایمانا یجد حلاوته فی قلبه سید عبدالله شبر، الاخلاق، ص 127.
32) اسراء: 36.
33) مستدرک الوسایل، ج 2، ص 459.
34) -وسائل الشیعه، ج 12،ص236
35) مستدرک الوسائل، ج 2 ص 531.
36) بحارالانوار، ج 3، ص 87.
37) پیام زن، سال دهم، شماره دهم،ص 61.
38) اتقوا النساء فان ابلیس….
39) من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 376، نهج الفصاحه: 5.
40) اسراء: 11.
41) وسایل الشیعه، ج 12، ص 228.
42) اصول کافی، ج 3، ص 211، محجه البیضاء، ج 2، ص 81.
صفحات: 1· 2
فرم در حال بارگذاری ...