به باور مؤلف در نیمه دوم قرن بیستم، كمتر رویدادی همچون انقلاب 1979 ایران ناآرامی برانگیخته است (ص 15) دلیل سوم در ضرورت پرداختن به این موضوع نبود مطالعه همه جانبه در این خصوص بوده است هرچند و سیاستبازان و پژوهشگران تلاش كردند تا وضعیت بیاندازه سیال و پیچیدهای را كه در اثر انقلاب ایران بخشهای وسیعی از جهان اثر گذارده است دریابند. نتیجه چنین تلاشی غالباً ساده سازی این واقعیت پیچیده بوده است(ص 15). سوال اصلی مؤلف این است كه انفلاب ایران چه بازتابهایی در كشورهای بافرهنگ مشابه داشته است؟ و هدف مؤلف ارزیابی انفلاب ایران و بررسی بازتاب های آن در جهان اسلام و بویژه صدور انقلاب اسلامی است. و نهایتاً به بررسی روابط پیچیده بین ایران و دیگر كشورها بویژه ایالات متحده آمریكا میپردازد.
سه مكتب اصلی اندیشه در این زمینه ظهور كرده است در نخستین مكتب فكری محققان با احتساب نفوذ و قدرت رهبران مذهبی(ملاها)، بیتوجهی گذشته خود را به آنان جبران كردند ولی سیاست ملامحور مانند سیاست شاه محور تك بعدی شد. مكتب فكری دوم به دائمی بودن منافع كشور ایران و سازگاری آن با تاریخ طولانیتر ناسیونالیسم ایرانی تاكید دارد و مكتب فكری سوم به دگرگونی در تركیب سیاست ایران بوسیله روحانیون، سدبندی انقلاب و تعمد اغلب نخبگان به پیروزی جنگ ایران و عراق و صدور انقلاب تاكید دارد. هر یك از این رویكردها به موضوعی توصیه می كنند ولی ارزیابی مناسب از انقلاب ایران مستلزم چیزی فراتر از ارزیابی ماهیت رژیم است این امر نیازمند جایدادن این انقلاب خاص در چشماندازی تاریخی و مقایسه بازتاب آن بر جوامع و رژیمهای مختلفی از خاورمیانه تا آفریقا و آسیاست(ص16).
مولف با اشاره به اهداف انقلاب كه شامل نهادینهكردن، تثبیت انقلاب در داخل و صدور آن به خارج است اذعان میكند كه پی بردن به اهمیت این انقلاب و تأثیر جهانی و داخلی آن نیازمند دستیابی به اطلاعاتی درباره پیشینه تاریخی سیاست در تاریخ و بویژه در جامعه ایران است. از اینرو به بررسی نقش تشیع در تاریخ در فصل دوم میپردازد.
شیعه از قرن شانزدهم، مذهب رسمی ایران بوده است و اعتقادات، رهبری و نهادهای، شیعه نقش مهمی در سیاست ایران داشته و اسلام شیعی ازآغاز با سیاست آمیخته بوده طوری كه می توان گفت تاریخ و معتقدات شیعه زیربنای ایدئولوژی انقلابی مدرن را تشكیل داده است (ص 35). ولی در طول تاریخ، شیعه تحت تسلط سنیها و همواره در اقلیت بوده است. و چهرهای غیرقانونی و مظلوم داشته است. شكلگیری اولیه آن به قرون اولیه اسلام برمیگردد.
در زمانی كه امت اسلامی بر سر موضوع رهبری و جانشینی به دو نحله سنی و شیعه تقسیم شدند. در طول تاریخ اسلام خلافت سنی شكل متداول حكموت بوده است تا امات شیعی.در شرایط انتظار برای ظهور امام مهدی (ع) همه حاكمان دنیوی (پادشاهان) و همه رهبران مذهبی مدعی بر عهد داشتن نمایندگی امام غایب هستند بر خلاف علمای سنیها، شیعهها حكومت دنیوی را به رسمیت نمیشناختند، طوری كه زمانی كه شاه اسماعیل صفوی شیعه را مذهب رسمی ایران اعلام كرد و مدعی نیابت امام شد. شیعیان با اكراه به پذیرش سلطنت او كه خود را سایه خدا بر روی زمین مینامید تن داده و مشاغل دولتی را پذیرفتند. از آن زمان رابطه علماء وحكومت تا حد زیادی مبتنی بر شرایط سیاسی و اجتماعی بود. كه عموماً قدرت آنها پایینتر از پادشاه قرار میگرفت.لیكن بعدها نقش آنها در نهضت تنباكو و انقلاب مشروطیت بعنوان عامل مسلط و حاكم جلوه كرد. نقش مؤثر آنها موجب شد حتی در ایران مدرن رضاشاه در ابتدا تظاهر به اسلام بكند و در سالهای تخستین حكومت خود از حمایت علما برخوردار باشد. محمدرضاشاه نیر مانند پدرش در ابتدا از حمایت علما برخورداربود. ولی در دهه 1960 بدلیل انتقاد علما از حكومت، موجب شد دستگاه امنیتی حكومت، آنها را به مثابه نهادی مذهبی هدف حمله قرار دهد. و این كشمكشها موجب شد بعد از دهه 1960 آیتالله خمینی در مقام سخنگوی اصلی ضد حكومتی در میان اقلیت رو به رشد علمایی مطرح شد كه برنامهنوسازی شاه را تهدیدی برای اسلام دانستند.
ازآن پس تهدید و تبعید شروع شد. و در طی گذر زمان شدت بیشتری گرفت و از سوی دیگر یاری روشنفكرانی چون شریعتی زمینه را برای انقلاب ایران فراهم كرد. به زعم مؤلف علیرغم نابسامانیهایی كه ملازم تمام انقلابات است، جمهوری اسلامی در دورهای نسبتاً كوتاه شكل گرفت و اهداف دوگانهاش را پی گیری كرد: نهادینه كردن انقلاب در داخل و صدورآن در خارج (ص43).جمهوری اسلامی نهادینه شد و روحانیون مبارز به طور كامل حكومت را در اختیار خود گرفتند و حكومت جدید از منظر احیاگرایانه به پاكسازی جامعه فاسد پرداخت. اسپوزیتو تبدیل ایران از پادشاهی به جمهوری اسلامی را در زمینه قانون اساسی، پارلمان، نظام حزبی و كمیتههای انقلاب توصیف میكند. مدارس و دانشگاهها، پلیس، ارتش، وزارتخانهها و گروهها و احزاب مخالف تصفیه شدند و صدای غیر روحانیون و روحانیان ناراضی و دگراندیش خاموش شد .بعد از درگیریهای داخلی ، ترورها و بمبگزاریها كه منجر به كشته شدن روحانیون برجسته، عزل بنیصدر و مرگ رجایی و باهنر و دیگر رخدادها شد. به این ترتیب در اواسط دهه 1980 روشن شد كه روحانیت انقلابی، حكومت خود را تحكیم كرده است(ص 47).
هدف اصلی سیاست خارجی ایران، از همان آغاز به كار حكومت جدید، تبلیغ و گسترش اسلام انقلابی بود. این هدف در وظیفهای ریشه داشت كه قرآن برای مسلمانان در جهت تحقق و تبلیغ پیام الهی در سراسر گیتی معین كرده است. صدورانقلاب ریشه در آموزههای حضرت محمد(ص) دارد. و مبتنی بر تفاسیر و جهانبینی عقیدتی و مذهبی آیتالله خمینی وایدئولوگهای او شكل گرفت. بر این اساس مدلسازی برای ایجاد مدینه فاضله كه الهامبخش دیگران باشد بوجود آمد. در واقع قانون اساسی جدید ایران به وضوح نشانگر وجه اسلامی سیاست خارجی پویا و مبارزه جویانهای است كه هدفش اتحاد دنیای اسلام و گسترش حاكمیت خداوند در روی زمین است(ص47). یكی از اهدافی كه در قانون اساسی جدید به آن تاكید شده تداوم بخشیدن به انقلاب اسلامی است كه از دیگر مسلمانان كشورهای اسلامی میخواست كه علیه حكومت هایشان قیام كنند.
در این شرایط بود كه همه لفاظیهای تند ایران و همه واكنشهای افراطی مخالفانش، تمییز اغراق انقلابی از واقعیت را مشكل كرده بود. افراد مسلط شیعه و رؤسای گروههای جهادگر برای تبریك به تهران آمدند. مسئله سلمان رشدی موجب شد حكومت از نفوذ اردوی منعطفتر عملگرا به دور بماند و در ضمن فرصتی برای احیاء رهبری اسلامی خمینی فراهم شد و توجه مردم از مشكلات آزار دهنده اقتصادی، اجتماعی به این مسأله معطوف گردید 10 سال پس از انقلاب باز ایران خود را بر سر دوراهی دید. به لحاظ بین المللی نسبتاً در جامعه بینالمللی منزوی بود. علاوه برآن زیادهرویهای انقلاب بسیاری از حامیان اولیهاش را در جهان اسلام سرخورده كرده بود. از سوی دیگرجنگ با عراق علاوه بر تلفات اقتصادی و انسانی بسیار زمینه ظهور مسائل دیگری را فراهم كرده و نیاز به بازسازی پس از جنگ، تعهد به ساختن جامعهای مبتنی بر عدالت كه درآغاز انقلاب وعده داده شده بود و نزاغ بر سر قدرت، همگی چالشهای جدی جمهوری اسلامی ایران به شمار میروند(ص54).
در فصل سوم مولف به سیاست، اهداف و وسایل صدور انقلاب میپردازد. به باور مولف محكومیت سلمان رشدی به مرگ از سوی آیت الله خمینی بحران تازهای را شعلهور كرد.
این حركت نشان داد كه تعهد ایران به صدور انقلاب زنده و پا برجاست (ص55). آمریكا دموكراسی، شوروی سوسیالیسم و ایران با صدور انقلاب میخواست اسلام را در جهان تضمین كند. كه شاهد آن قضیه خلیج فارس، لبنان، آذربایجان و تركمنستان است. هدف از صدور انقلاب استقرار جامعه آرمانی پاكی است كه عمدتاً به زمان عدالت جهانی تعریف میشود، كه ریشه در اهورامزدا دارد. و در بعد از اسلام در آئین اسلام دنبال میشد. امام خمینی خواهان عدالتی جهانی بود و اعتقاد داشت كه فقط نظم جهانی اسلامی میتواند چنین عدالتی را فراهم آورد. افزون برآن تنها یك جمهوری اسلامی به رهبری فقیه همچون ایران میتواند راه استقرار نظم اسلامی جهانی را هموار كند. سه هدف اصلی صدور انقلاب عبارت بود از: وسیلهای برای دفاع از جمهوری اسلامی به رهبری فقیه، وسیله برای تأمین امنیت بینالمللی و نیز وسیلهای برای استقرار نهایی نظمی جهانی زیر چترعدالت اسلامی است. و در مورد وسیله صدور آن نیز آیتالله میگوید صدور این عقیده به شمشیر نیاز ندارد. صدور اعتقاد با زور صدور نیست(ص66).
در ادامه به ویژگیهای ایدئولوژی و جهانبینی جدید ایران میپردازد و تأثیر آن را بر صدور انقلاب مورد بحث قرار میدهد. ایدئولوژی انقلابی مبتنی بر آرمانگرایی است كه ریشه در عرفان، نیز ریشه در تاریخ اندیشه سیاسی و اجتماعی ایران دارد. كه مانع تحقق آن را شیطان بزرگ میدانند. ویژگی دوم آن جهانشمولی است و اسلام را تنها راه سعادت بشر بدون توجه به رنگ و نژاد و فرهنگ قلمداد میكند. ویژگی سوم مردمی بودن آن است. واژه مردمی مفهوم مهمی در ایران انقلابی است . زیرا انقلاب حركتی همه مردمی و همه مرمگرا بود. ویژگیهای چهارم ایرانیگرایی آن است كه همواره ملیگرایی و ناسیونالیسم را ناچیز جلوه میدادند. لذا انقلابیون در طول تاریخ نیزهمگی كوشیدهاند كه اصول انقلاب خود را ترویج دهند. انقلاب ایران نیز با این ویژگیها بوسیله انقلابیون در صدد جهانی كردن اصول خود بود. و از میان چهار ویژگی ایدئولوژی حاكم در ایران، جهانشمولی اسلامی نیرومندترین و عامل برای صدور انقلاب است. چند نهاد برای اجرای صدور انقلاب تاسیس شده كه مهمترین آنها سازمان تبلیغات اسلامی، مدرسه حجتیه در قم، بنیاد اندیشه و بنیاد فارابی است. بسیاری معتقد هستند كه نامه آیتالله به گورباچف در ژانویه 1989 رویكردی بود كه باید ازهمان آغاز اتخاذ میشد و این نامه را با نامه پیامبر به سران سرزمینهای دیگر مقایسه میكردند. از موانع صدور انقلاب ایرانیگرایی، تشیع، نبود مداخله نظامی یا پذیرش بومی برای صدور انقلاب و چگونگی درك رهبران ایران از انگیزههای انقلابیشان بود.
مؤلف از فصل 5 به بعد به اثرات بازتاب انقلاب میپردازد. در فصل 5 به بازتاب و اثرات انقلاب ایران در جامعه عراق بحت میكند.ومیگوید اگر یك دولت از بازتاب انقلاب ایران به هراس افتاد آن دولت عراق بود(ص93). نگرانی عراق دودلیل داشت یكی عامل جغرافیا و دومی همپوشی هویت عراقیها و ایرانیهاست. زیرا اكثریت مردم عراق شیعه بودند و عده زیادی ازآنها نیز ایرانی الصل هستند. علیرغم این ویژگیها مبنی بر تسریع در تأثیر پذیری جامعه عراق از ایران، انقلاب ایران تأثیر ناچیزی در عراق داشت . دلیل آن به ماهیت رابطه بین سلسلهمراتب مدهبی شیعه در عراق و ایران، تأثیرات تعیین كننده بر دیدگاه عراق نسبت به انقلاب ایران و سیاستهای كنونی رژیم عراق نسبت به جامعه شیعه بود. بعبارتی دیگر از ابتدا تصور و برداشتی كه از انقلاب ایران و عراق میشد نوعی فرقهگرایی محدود و تنگنظرانه بود. با توجه به تنشهای تاریخی بین شیعه و سنی، شیعیان عراق نتوانستند زمینه ذهنی لازم را برای این انقلاب فراهم كند. و رژیم عراق در حفظ قدرت و كشاندن دولت عراق به جنگی درازمدت و پر هزینه با ایران سیاستهایی در پیش گرفت و با سركوب و تبعید مخالفان شیعی رژیم بعث این اثرپذیری را برای مدتی طولانی به تعویق انداخت.
در مورد بازتاب انقلاب ایران بر شبه جزیره عربستان و كشورهای عربی وخلیج فارس مولف مینویسد كه ده سال پس از انقلاب ایران هنوزدشواراست تعیین كنیم این انقلاب در كدام یك از این دو مقوله جای میگیرد. چه رسد به اینكه معلوم كنیم بازتاب آن بر شبه جزیره عربستان و كشورهای خلیج چگونه بوده است(ص111). با این حال دو زمینه اصلی وجود دارد كه انقلاب اسلامی ایران درآن زمینهها بر كشورهای خلیج فارس اثر گذاشته است. قلمروء عقیدتی- فكری و قلمرو روانی- سیاسی.
بازتاب فكری و آموزههای انقلاب اسلامی ایران برسنیهای خلیج تقریباً هیچ بوده است. و بدلیل اكثریت سنی، شیعه همواره تحت سلطه آنها بود از طرف دیگر ناراضیان و مخالفان هم كه به احاظ سیاسی احیاناً متأثر از چنین آموزههایی باشند به طور قطع وجود نداشته است ولی با این حال نارضایتی شیعیان هنوز وجود دارد. زیرا آنها احساس میكنند نسبت به سنیها شهروند درجه دوم هستند، نسبت به آنها تبعیض میشود و توزیع درآمد نفتی ناعادلانه صورت میگیرد و نبود رهبری فرهمند از دلایل دیگری است كه موجب تأثیرپذیری هر چند اندك شده است.
بازتاب سیاسی انقلاب ایران در خلیج فارس بدلیل جنگ بین عراق و ایران نزدیك به هیچ بود. زیرا این جنگ منجر به بروز حس ناسیونالیستی عربی و انزجار از فارس گردید. و بالاخره اینكه حتی پس از ده سال چیزی بیش از داوریهای محتاطانه درباره بازتاب انقلاب ایران بر خلیج، بسیار مخاطرهآمیز است. هرچند ده سال را نمیتوان زمان كافی برای داوری درباب جوانب كامل آن در خلیج و جهاد دانست(ص127).
شاید بیشترین بازتاب انقلاب ایران را بتوان در لبنان جستجو كرد. ایران در تلاش برای صدور انقلاب اسلامی و گسترش نفوذ خود در میان بیش از یك میلیون مسلمان شیعه كه حداقل یك سوم آن در لبنان هستند به آرایش نیروهایی در لبنان از سال 1982 اقدام نمود. برای شیعیان لبنان و هم كیشان سنی آنها اسلام جایگزینی منحصر به فرد برای نظام جنگی و قتل وخونریزی است و هم پناهگاهی برای گریز از اضطراب و نگرانی برای جدال روزمره برای بقا بر همین اساسی بسیاری ازمسلمانان شیعه آیتالله خمینی را به مثابه محور نظام معاصر اسلام حرمت مینهند. ولی به دلیل حمایت ایران از گروهی محدود از آن انقلاب ایران تأثیر كمی در آن داشت. و موفقیت كمی در آن بدست آوردند به لحاظ تاریخی میتوان گفت كه جامعه شیعه لبنان تا پس از جنگ جهانی دوم اساساً غیر سیاسی بود در دهه 1970 و 1960به گونهای فزاینده سیاسی شد. این سیاسی شدن بدنبال تلاشهای موسی صدر كه مشابهتی با تفسیر انقلابی امام خمینی در طی سالهای تبعید داشت اتفاق افتاد. ولی علیرغم حتی روحانیون شاخص شیعه لبنان درباره قابلیت تقلید و الگوبرداری از اصل ولایت، فقیهی آیت الله خمینی برای دچار تردید و حتی ناباوری بودند. به رغم موفقیتهای اخیر حزبالله در حومههای بیروت ایران موفق نشده است اكثریت شیعههای لبنان را متقاعدسازد كه راه حلهای ایران برای لبنان متقضی است (ص149).
به واقع به نظر میرسد كه پیروزی حزبالله قبل از آنكه نتیجه جاذبه انقلاب ایران باشد حاصل شكستها و خشم عمومی لبنانیهاست از طرف دیگر ایران در لبنان دچار بدظلمی و درباره تأثیر پیام خود اغراق نمود. به زعم مؤلف مدل ایران نه تنها نامتناسب است بلكه ایران ناچار شده بخشی از شعارهای تند خود را كنار بگذاردو همچنین تداوم اختلافات درون لبنان رویاهای سیاسی ایران را با ناكامی مواجه كرد. طوری كه محمد حسین فضلالله با اذعان به انقلاب ایران نقش به عنوان مدلی از انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی را در لبنان بعنوان هدفی برای آینده لبنان غیر ممكن میداند.
اگرچه تأثیر انقلاب ایران بر لبنان مستقیم بود تأثیرپذیری مصر از ایران تجربهای غیر مستقیم بوده است. باید اذعان كرد كه رستاخیز اسلامی در مصر سالها پیش از انقلاب ایران صورت گرفته است. تأثیر انقلاب ایران را میتوان در اخوان المسلمین میانه رو و هم در گروههای تندرو مشاهده كرد كه مصریان را به پیروی از الگوی ایران ومبادرت به جنگ مقدس با اسرائیل فراخواند ولی روی هم رفته گروههای مصری نیازی به الهام گیری از آیتالله خمینی ندارد زیرا انگیزههای آنها فراتر از پیام اوست(ص170) و به زعم مولف تأثیر انقلاب ایران در مصر جزئی بوده است. از دیگر تأثیرات انقلاب ایران میتوان درتونس و لیبی بحث كرد در این دو كشور تحت تأثیرحكومت انقلابی ایران هیچ گروه جدیدی ظهور نكرد ولی توانست تلاطمی كه پیشتر در این دو كشور وجود داشت شتاب بیشتری بخشد. فعالان مسلمان تونس از تجربه ایران تشویق شدند و جسارت بیان خواستههای خود را یافتند. ولی علی رغم این تأثیر هرچند رویدادهای ایران، بر مخالفان اسلامگرا تأثیر داشته و آنها را و تشویق كرد ولی نفوذ ایران در این دو كشورجنبه غیرمستقیم داشته و تاثیر عمیقی بر تونس و لیبی نداشت.
در ارتباط با افغانستان علیرغم موضوع شدید ایران در برابر تهاجم شوروی و تأكید بر مجاهدین افغان در برپایی انقلابی اسلامی تأثیر ایران محدود بوده است. در ارتباط با آسیای مركزی مؤلف معتقد است كه مطمئنا ًانقلاب ایران اثراتی نداشته است ولی به رغم همه محدودیتهای رسمی برای عمل به مذهب در این منطقه اسلام خود را نیرویی پویا در زندگی مردم آسیای مركزی شوروی نشان داده است. در بین كشورهای آسیای مركزی تركمنستان و نیز آذربایجان در قفقاز، انتظار میرفت كه بیشترین تأثیر مستقیم را از انقلاب ایران داشته باشد. علی رغم وجود تنشها و اختلاف نظر میان قومیتهای مختلف در اذربایجان و ازبكستان و افزایش اعتماد به نفس مسلمانان نشانهای از ارتباط با ایران در این مورد در دست نیست. با این حال محتمل به نظر میرسد كه ایران كلاً از صحنه خارج نشود بلكه همچنان نقش مهمی هرچند دست دوم در محافل مسلمانان شوروی ایفا كند.
بازتاب انقلاب ایران بر جوامع مسلمان جنوب شرقی آسیا عمدتاً غیر مستقیم بوده است. در زمان انقلاب 1979 ایران و برخی ناظران حوزه اسلامی جنوب شرقی آسیا پیشبینی میكردند كه كشورهایی چون اندونزی میتوانند دقیقاً ایران دیگری باشند. در عمل این انقلاب و رویدادهای متعاقب آن در ایران بازتابی را كه درآغاز پیشبینی شده، نداشته است. در مالزی ایدئولوژی و عقاید سیاسی اسلامی بیشترین تأثیر را از نوشتههای علی شریعتی داشتهاند تا آیتالله خمینی و در فلیپین نیز ایران با حمایت معنوی و پشتیبانی از مبارزه جبهه آزادی بخش ملی مرو گرایشهای سیاسی از پیش موجود را تقویت كرد. با این حال به باورمؤلف فراتر از سیاستها و خواهشهای دولتی، فرهنگهای مذهبی هر دو كشور به گذار موفقیت آمیز مدل ایران به آسیای جنوب شرقی را با شك و تردید روبرو میسازد.
در فصل 15،14، مؤلف به بازتابهای اتقلاب در آفریقا خاصه در سودان و نیجریه میپردازد. برنامه اسلامی كردن دولت در سودان در سپتامبر 1983 شروع شد كه بر اساس آن در كسب و كار، رفتار عمومی و اخلاق خانواده احكام اسلامی رعایت شود و شیوههای قضایی و جزایی سنتی اسلام تثبیت شود. این برنامه اسلامی كردن زمانی شروع شد كه چیزی تحت عنوان رستاخیز اسلامی توجه جهانیان را به خود جلب كرده بود.و انقلاب ایران 1979 و برقراری جمهوری اسلامی به این رستاخیز جان تازه ای دمید. در ارتباط با رابطه سودان و جهان اسلام باید گفت كه روند اسلامی كردن سودان از انقلاب اسلامی ایران آگاهی داشت. به زعم مؤلف سوای این آگاهی عمومی به نظر می رسد كه انقلاب ایران تأثیر مستقیم ناچیزی داشته است(291). و تحولات 1970 و1980 سودان ناشی از تحولات تاریخی این كشور بوده است. ولی تجربه ایران اسلامی از طریق تأثیر بر رستاخیز عالم اسلامی به شكلگیری تجربه اسلامی كردن در سودان كمك كرد.
در ارتباط با تأثیر تحولات ایران در اواخر 1970 بر حكومت سودان مؤلف معتقد است كه آنها از این تحول آگاه بودند ولی تأثیر كمی بر آنها داشته است و این تأثیر را در دوره نمیری رئیس حكومت تحت نفوذ نظامیان در سودان مورد توجه قرار میدهد و میگوید كه نمیری فعالانه ایدئولوژی دولت اسلامی متمدن را به پیش میبرد. به زعم مولف زمانی كه رویدادهای ایران شدت میگرفت رژیم آشكارا حال و هوایی اسلامیترمییافت، اما انقلاب حداكثر كاری كه كرد استحكام بخشیدن به تحولات موجود در سودان بود.
در پاسخ به چرایی رخ ندادن انقلابی به سبك انقلاب ایران مؤلف معتقد است كه این مسئله در مورد سودان كمی پیچیدهتر است زیرا موافقت و مخالفت اسلامی در دو كشور شكلهای متفاونی داشت لذا انقلاب ایران نمیتوانست خود را در سودان باز آفریند. از طرف دیگر در سودان خود نمی ری قبل از سرنگونی به دست گروه اخوانالمسلمین نسبت به اسلامی كردن امور اقدام كرده بود.
همچنین بحث در مورد بازتاب انقلاب ایران و تأثیر آن بر روابط مسلمانان و غیر مسلمانان، در خصوص سودان بسیار اهمیت دارد زیرا یك سوم مردم این كشور غیر مسلمان هستند (ص 294). انقلاب ایران بین شمالیها و جنوبیهای سودان یا بین مسلمانان یا غیر مسلمانان سودان تنش بوجود نیاورده بلكه این تنشها میراث چندین دهه كشمكش است.
در بحث از وضعیت اسلامی كردن در سودان میگوید در عصر حاضر هیچ كشور یا منطقهای نیست كه كاملاً از بقیه جهان جدا باشد. در تجربههای گوناگون معاصر كه رستاخیز اسلامی نامیده شدهاند برخی مضامین جهانشمول وجود دارد اما بعضی ابعاد محلی نیز دیده میشود. در این مورد خاص سودان، جنبههای محلی همان عوامل، یعنی عوامل درونی هستند كه نقش به سزایی در رستاخیز مشهود اسلامی دارند و در تأثیر انقلاب ایران نیز باید عوامل درونی را بررسی كرد.
احیاگری اسلامی در نیجریه همچون دیگر كشورهای مسلمان عمدتاً درونزاست با این حال به باور ابراهیم ای. گامباری رهبری آیتالله خمینی و فكر انقلاب اسلامی در جامعه اسلامی نیجریه و به ویژه در میان مسلمانان محروم شمال احساسات و واكنشهایی را برانگیخت . و در جهت پوشش بخشیدن به مبارزه علیه فساد فزاینده و مادیگرایی بیش از حد تشكیلات سیاسی نیجریه ماهرانه به كار گرفته شد. (ص 310). بنابراین به دلیل اكثریت داشتن مسلمانان در نیجریه و جایگاه و موقعیت امروزی آن به مثابه یك ملت بازتاب انقلاب اسلامی ایران بر آن كشور شایان توجه است.
به نقل از:گروه ادبیات سایت تبیان زنجان
فرم در حال بارگذاری ...