یکی از اتفاقات بسیار پر شکوه در تاریخ پر فراز و نشیب شیعه، نماز عید فطر امام رضا علیه السلام در سال 201 هجری قمری در خراسان بود:
در زمان خلفای عباسی سنّتهای به جای مانده از پیامبر بر اثر دسیسه های شیاطین تغییر یافته بود تا جایی که در زمان مامون با گذشت حدود دو قرن از وفات پیامبر مردم نماز عید فطر پیامبر را فراموش کرده بودند.
شهید مطهری در این باره نوشته است: «نماز عید خواندن، کتاب الله و سنت رسولالله صلی الله علیه واله است اما چگونه نماز خواندن، سیره است. پیغمبر نماز عید فطر و عید قربان مى خواند، اینها هم نماز عید فطر و عید قربان مى خواندند، اما روش نماز خواندن به تدریج فرق کرده بود، سیره فرق کرده بود. کم کم دربارهاى خلفای عباسی مانند دربارهاى ساسانى ایران و قیاصره روم شده بود، دربارهاى خیلى مجلّل. لباس خلیفه و سران سپاه داراى انواع نشانه هاى طلا و نقره بود. خلیفه وقتى مى خواست به نماز عید بیاید، با جلال و شکوه خاص و با هیمنه سلطنتى مىآمد. خودش سوار بر اسبى که گردنبند طلا یا نقره داشت مى شد و شمشیرى زرّین به دست مى گرفت، سپاه نیز از پشت سرش مىآمد، درست مثل این که مى خواهند رژه نظامى بروند. بعد مى رفتند به مصلّى، دو رکعت نماز مى خواندند و برمى گشتند.» [1]
این روش ادامه داشت تا اینکه در سال 201 هجری بعد از آنکه امام رضا علیه السلام ولایتعهدی مامون را پذیرفتند و به خراسان آمدند، مامون از ایشان درخواست کرد تا نماز عید آن سال به امامت ایشان برگزار شود.
«امام رضا علیه السلام در پاسخ به درخواست مامون برای اقمه نماز عید فطر این گونه پاسخ داد: تو خود شروطی را که در پذیرفتن ولیعهدی میان من و تو بود، به خوبی میدانی، پس مرا از نمازخواندن با مردم معذور بدار.
مأمون نیز در پاسخ به امام رضا علیه السلام گفت: میخواهم این کار را انجام دهی تا قلبهای مردم مطمئن شود و آنان فضل تو را بشناسند. پیک میان آندو همچنان رد و بدل میشد و مأمون نیز همچنان بر خواسته خویش پافشاری میکرد. بالاخره امام به او پیغام داد: دوست داشتم مرا از این کار معاف بدای، در غیر این صورت همانگونه که رسولالله صلی الله علیه واله و امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب علیه السلام برای نماز خارج میشد، من نیز همانگونه خارج میشوم. مأمون نیز گفت: هرگونه که میخواهی برای نماز خارج شو! مأمون به فرماندهان، نگهبانان و سایر اقشار مردم دستور داد تا صبح زود برای نماز به در خانه امام رضا علیه السلام بروند.
مردم در راهها و روی پشتبامها نشسته بودند و زنان و کودکان نیز جمع شده بودند. فرماندهان و لشکریان همگی سوار بر مرکبهای خود در خانه امام منتظر بودند تا اینکه آفتاب طلوع کرد. آنگاه ابوالحسن علیه السلام غسل کرد و جامهاش را پوشید و عمامهای سفیدرنگ و پنبهای را بر سر بست که یک سر آن را روی سینه انداخته و طرف دیگرش را میان دو کتف خود انداخته بود و کمی هم عطر زده بود. سپس عصایی بر دست گرفت و به همراهان خود فرمود: شما هم کاری را انجام دهید که من کردم. آنان پیشاپیش امام حرکت کردند.
امام در حالی که پاچههای شلوار را تا نصف ساق بالا زده بود و آستین را هم بالا زده بود، به راه افتاد. اندکی راه رفت، آنگاه رو به آسمان کرد و تکبیر گفت و صدای تکبیر اطرافیان نیز او را همراهی میکرد.[2]
امام با یک حالت خضوع و خشوعى از همان داخل منزل که بیرون مىآمد، با صداى بلند شروع کرد به گفتن «اللَّهُ اکْبَرُ، اللَّهُ اکْبَرُ، اللَّهُ اکْبَرُ عَلى ما هَدانا وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلى ما اوْلانا». سالها بود که مردم این ذکرها را درست نشنیدهاند. امام که به در منزل رسید، فرماندهان سپاه و سران قبایل انتظار دیدن حضرت را به این شکل نداشتند، بىاختیار خودشان را از روى اسبها پایین انداختند و اسبها را رها کردند.[3]
چون مى بایست پاها برهنه باشد و آنها چکمه به پا داشتند و چکمه نظامى را به زودى نمى توان بیرون آورد، هرکس دنبال چاقو مى گشت که زود چکمه را پاره و پاهایش را برهنه کند. اینها نیز دنبال حضرت به راه افتادند.
امام که به در اصلی خانه رسید، تکبیر گفت و مردم همگی تکبیر گفتند، آنگونه که گمان میرفت دیوارها نیز صدا به تکبیر بلند کردهاند و امام را همراهی میکنند.
مردم وقتی ابوالحسن علیه السلام را دیدند و صدای تکبیر او را شنیدند، شهر مرو یکپارچه در شور و غوغا فرو رفت. خبر این ماجرا به مأمون رسید. فضلبن سهل ذوالریاستین به او گفت: ای امیرمؤمنان! اگر رضا با این حالت به جایگاه نماز برسد، مردم را میشوراند و ما بر خون خود میترسیم. فردی را به سوی او بفرست که بازگردد.
سپس مأمون فردی را به سوی امام فرستاد و گفت: ما شما را به رنج و زحمت انداختیم و ما هرگز دوست نداریم که به شما رنج و سختی برسد؛ بازگرد تا فردی که همیشه با مردم نماز میخواند، امروز نیز اون نماز بگذارد. امام رضا علیه السلام کفش خود را طلبید و پوشید و سوار بر مرکب خود بازگشت. در آن روز مردم پراکنده شدند و نماز منظمی هم خوانده نشد. [4]»
پی نوشتها:
[1]. مجموعه آثار استاد شهید مرتضی مطهری ، جلد ۱۷
[2]. کتاب «الارشاد»، نوشته شیخ مفید، جلد دوم
[3]. مجموعه آثار استاد شهید مرتضی مطهری، جلد ۱۷
[4]. روایت علامه سید محسن امین
نظر از: سرباز آقا [عضو]
پاسخ از: واحدی [عضو]
خواهش می کنم
طاعات و عبادات شما هم قبول باشه
فرم در حال بارگذاری ...
سلام طاعاتتون قبول ممنون از مطلبتون.