موضوع: "متفرقه"
از ویژگیهای مهم زندگی انسانهای برجسته، علم و دانش آنان است که بسان نوری درخشان جداکننده حق از باطل است و سرچشمه جوشان این نعمت الهی علمی است که از خداوند متعال، معلم اول، آموخته و می آموزند. زندگانی ام البنین همواره با بصیرت و نور دانش همراه بوده است و این ویژگی والا در جای جای کتب تاریخی ذکر شده است و ما را با عظمت این بانوی عالمه و فاضله آشنا می سازد. علاقه ام البنین به اهل بیت علیهم السلام و بصیرت دینی او به امامت به قدری بود که در باره او می نویسند: « برای عظمت و معرفت و بصیرت ام البنین کافی است که او هر گاه بر امیرالمؤمنین وارد می شد و حسنین مریض بودند با ملاطفت و مهربانی با آنها صحبت می کرد و از صمیم قلب با آنها برخورد می کرد چونان مادری مهربان و دلسوز.» (1) او همسرش را تنها همسر نمی دانست که قبل از همسر او را امام و «ولی » خویش می داند و همچنین به این دو بزرگوار، حسنین، به جهت عشق به امامت و ولایت و به خاطر اتصال آنها با ولی خویش اینچنین محبت و ارادت نشان می دهد. یکی دیگر از مظاهر بصیرت و بینش این بانو که مبتنی بر علم و معرفت اوست جریان صحبت او با «بشیر» است که خبر شهادت فرزندانش را به او می رساند این نهایت بینش و بصیرت و علم و دانایی است که محور زندگی فردی امام و مولای او باشد. کمال بندگی و عبادت نیز همین است که آدمی خود و تعلقات خود را در جهت خواست محبوب ازلی، خداوند یکتا، فدا کرده و از آنها بگذرد.او دوست می داشت حسین سالم مانده و فرزندانش در راه حسین قربانی می شدند این علاقه قلبی او بحسین گواه خلوص ایمان و عقیده اوست علمِ سرشارِ وی در کلام او و فرزند بزرگوارش عباس نمایان است. او از محدثات شیعه است و فرزندان خود را با علم و دانایی تربیت کرد. اگرچه آنان فرزندان «باب علم نبی» بودند اما از دانش مادری هم بی بهره نبودند چنانکه حضرت علی علیه السلام در مورد عباس می فرماید: اِنّ ولدی العباس زُقّ العلمَ زقّاً. «همانا فرزندم عباس در کودکی علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر که از مادرش آب و غذا می گیرد از من معارف را فرا گرفت».(2) در مورد اعتقادات و باورهای دینی عباس در کتب مربوط به زندگانی حضرت، مطالب فراوانی نوشته شده است که جملگی نشانگر روح بلند و دانش و بینش مادر وی می باشد. اخلاص، ادب، شجاعت، معرفت و صفات دیگر ام البنین نمایانگر شخصیت والای او است که ما جهت رعایت اختصار از شرح آنها خودداری می کنیم
1) ذبیح اللّه محلاتی، ریاحین الشریعه، ج3، ص16
2) احمد لقمانی، سپهسالار عشق، ص23
در کتب تاریخی نوشته اند: حَرام بن خالد به همراه جمعی از «بنی کلاب» به سفر رفته بود. در یکی از شبها به خواب فرو رفته و در عالم رؤیا دید که در زمین سرسبزی نشسته است و مرواریدهای درخشانی از اطراف بر جماعت و بر دستان او می ریزد و او از زیبایی آنها متعجب می شود. سپس مردی را می بیند که به سوی او می آید ـ از طرف بلندی ـ و هنگامی که به او می رسد سلام می کند و حرام او را جواب می دهد. آن مرد به او می گوید: «این مروارید را به چه قیمت می فروشی؟» حرام نگاه کرد و آن درّ زیبا را در دستان خود دید؛ رو به مرد کرده و گفت: «من قیمت این درّ را نمی دانم که به شما بگویم، شما آن را به چه قیمت خریداری؟» مرد گفت: من نیز نمی دانم قیمت او را ولی این هدیه ای است که یکی از پادشاهان عطا کرده است. و من ضامن هستم برای تو به چیزی که از درهم و دینار بالاتر است.» حرام گفت: آن چیز چیست؟ مرد گفت: تضمین می کنم که او شرافت و سیادت ابدی دارد و بهره و بزرگی از او است. حرام گفت: آیا این را برایم ضمانت می کنی.و مرد پاسخ داد: آری. و حرام در پایان به مرد گفت: و تو اکنون واسطه در این امر می شوی. و مرد نیز گفت: و من واسطه می شوم؛ او را به من اعطاء کرده اند و من به تو عطا می کنم. وقتی حرام از خواب بیدار شد رؤیای خود را برای بنی کلاب گفت و خواستار تعبیر آن شد. یکی از خاندان وی گفت: «اگر رؤیای صادقه باشد دختری روزی تو خواهد شد که یکی از بزرگان او را عقد خواهد کرد و به سبب این دختر مجد و شرافت و آقایی نصیب تو خواهد شد.» و هنگامی که او از سفر برگشت، ثمامة بنت سهیل، همسر باوفای او، حامله بود و هنگام بازگشت همسرش از سفر وضع حمل کرده و دختری چونان مروارید درخشان وزیبا به دنیا آورد.حرام پس از آگاه شدن از تولد دخترش به خود گفت:«قد صدّقت الرؤیا» و از این بشارت شاد و مسرور شد.(1) نام او را «فاطمه» نهاد، و به رسم عرب کنیه ای برای وی برگزیدند که «ام البنین» بود. پدران و مادران و خاندان ام البنین در شجاعت، کرم، اخلاق، هنر و وجاهت اجتماعی و بزرگواری پس از قریش، سرآمد قبایل گوناگون عرب بوده اند. گفتنی است اگر چه خواب همواره حجت نیست ولی می تواند راهنما و دلیل خوبی باشد و در تاریخ می بینیم که بسیاری از انبیاء و اولیاء خدا در زندگانی خویش خوابهایی می دیدند که در مسیر زندگی با آنها راهنمایی می شدند. خواب حضرت یوسف علیه السلام در کودکی و خواب عبدالمطلب برای قربانی فرزند خود و خواب پیامبر صلی الله علیه و آله در جنگها و نمونه های فراوان دیگری وجود دارد که در قرآن یا کتب روایی یافت می شوند که نباید به آنان با دیده حقارت نگریست. به هر حال پس از این رؤیای صادقه فاطمه، مادر فضلیتها، به دنیا آمد و دوران کودکی را چونان دیگر کودکان گذراند و در دامان مادری مهربان و پاک و پدری شجاع که دارای سجایای اخلاقی فراوان بودند رشد کرد. مورخان در مورد مادر بزرگوار فاطمه این گونه می نویسند: و کانت ثمامة ادیبةٌ کاملةٌ عاقلةٌ فادَّبَتْ ابنتها بِآداب العرب و علَّمتها بما ینبغی ان تعلمها من آداب المنزل و تأدیة الحقوق الزوجیة و غیر ذلک مما تحتاجه فی حیاتها العامة.(2) «ثمامه، مادر ام البنین، بانویی ادیب و کامل و عاقل بود. آداب عرب را به دخترش آموخت و هر آنچه مورد نیاز یک دختر است در زندگانی از مسایل مربوط به خانه داری و اَدایِ حقوق (دیگران) و همسرداری و غیره را به او یاد داد.» لازم به ذکر است که شایستگی تعلیم و باور حقیقتها در وجود ام البنین بوده است که بذر تعلیم مادر، در سرزمین افکار و اندیشه او شکوفا شده است. و این گونه پاک بانوی بنی کلاب به رشد و پویایی جسمی و روانی رسید به گونه ای که در عرب ضرب المثل بود و نه تنها در حُسن و جمال و عفاف که در علم و ادب و اخلاق مورد نظر اهل دقت و بینش بوده است. اثرگذاری ژنها در فرزندان چنان زیاد است که رسول خوبیها، حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله، به جوانان امر می کند که برای ایجاد نسل خوب، به خانواده همسر آینده توجه داشته باشند
1) محمدعلی الناصری، مَولِد العباس بن علی علیه السلام ، ص26 با ترجمه
2)همان،ص28
منبع: زندگینامه مادر مهتاب حضرت ام البنین علیها السلام
1- این صحیفه نورانیه صورت اسم اعظم است.
2 - خدای تبارک و تعالی به واسطه سعه رحمت بر بندگان، این کتاب شریف را از مقام قرب و قدس خود نازل فرموده.
3 - قرآن و خدا و لشکر خدا همیشه پیروز هستند.
4 - قرآن از بزرگترین مظاهر رحمت مطلقه الهیه است که ما کور و کرها از آن به هیچ وجه استفاده نکردیم و نمی کنیم.
5 - امام با همه اشتغالاتی که داشتند، به انجام مستحبات، به ویژه خواندن قرآن، دعا و نماز اول وقت، اهمیت می دادند.
امام، هر روز، سه تا پنج مرتبه قرآن می خواندند. در ماه مبارک رمضان، سه بار قرآن را ختم می کردند.
6 - یک دفعه که با ایشان در نجف بودیم، چشمشان ناراحت شده بود. دکتر بعد از معاینه چشمشان گفت:
((شما باید چند روز قرآن نخوانید و به چشمتان استراحت بدهید.
امام خندیدند و گفتند:
دکتر! من چشمم را برای قرآن خواندن می خواهم. چه فایده ای دارد که چشم داشته باشم و قرآن نخوانم؟ شما یک کاری بکنید که من بتوانم قرآن بخوانم!
7 - حضرت امام خمینی (ره) در نامه ای عارفانه چنین می نویسد:
پسرم! سوره مبارکه حشر را مطالعه کن که گنجینه هایی از معارف و تربیت در آن است و ارزش دارد که انسان یک عمر در آنها تفکر کند و از آنها به مدد الهی توشه ها بردارد. خصوصاً آیات، اواخر آن از آن جا که می فرماید:
یا ایها الذین آمنوا اتقو الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد واتقو الله خبیر بما تعملون **سوره حشر. نامه حضرت امام خمینی (ره) به فرزند گرامیش مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی در تاریخ 26 تیرماه 63 در کتاب نقطه عطف.***
ای کسانی که ایمان آوردید تقوا پیشه نمایید و باید هر یک از شما منتظر دیدن آن چه از اعمال فرستاده است، باشد. تقوا پیشه کنید و بدانید آن چه انجام می دهید، خداوند بر آن آگاه است.
8 - یکی از نزدیکان امام خمینی می گوید: امام در عین حال که تمام شجاعت ها و بی باکی ها در راه خدا در جانش تبلور پیدا کرده است هیچ گاه از نوافل و مستحبات غافل نمی ماند، و حتی در حال قدم زدن، تسبیح در دست گرفته و ذکر و زیارت می خواند.
امام روزانه چندین نوبت قرآن می خواند با همان صوت ملکوتی… ایشان در هر فرصت مناسبی که پیش می آمد قرآن می خواند و معمولاً بعد از نماز صبح، قبل از نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء و یا در هر فرصت دیگر مقید به این مستحب الهی بودند و ما بارها که در ضمن روز خدمت ایشان می رسیدیم امام را مشغول خواندن قرآن می یافتیم.
9 - قرآن پر است از این آیاتی که این آیات مردم را وادار کرده است و پیغمبر را مأمور کرده است که جنگ کنند با کسانی که متعدی هستند، با ظلم ها جنگ بکنند، یک کتابی است که تحرک آورده است یعنی عربی که در آن وقت در زمانی که وارد شد قرآن کریم، یک مردم متفرق و یک مردمی بودند که با خودشان همان هی ور می رفتند، در بین خودشان یک جنگ و جدالی بود و هیچ فکر امور سیاسی نبودند و همان بین خودشان مثل یک طوایف وحشی بودند در قبل از یک نیم قرن، قبل از یک نیم قرن در حدود سی سال این امپراطوری ها را همین عده عرب کمی که ابتدا دور رسول اکرم بودند و اینها را ساخت پیغمبر اکرم، در یک مدتی کمی دو تا امپراطوری که آن وقت تقریباً تمام دنیا زیر بیرق این امپراطوری ها بوده، یکی امپراطوری ایران بود و یکی هم روم بود، هر دو را اینها فتح کردند.
همچو تحرکی در اینها آورد که از جزیرة العرب راه افتادند آمدند ایران را گرفتند و رفتند روم را گرفتند و رفتند تا اروپا همه جا را تسخیر کردند.
10 - قرآن یک کتاب محرک است، یک کتابی است که این اعرابی که در آن وقت هیچ نمی دانستند، اینها را راه انداخت و امپراطوری های بزرگ را که ظالم بودند، به زمین زدند اینها.
11 - هرکس اسلام را مطالعه کرده باشد، قرآن کریم را مطالعه کرده باشد کافی است که بفهمد اسلام و قرآن کریم تربیت می کند یک جامعه را در همه چیز.
12 - قرآن کریم سعادت همه بشر را بیمه کرده است.
13 - در پناه قرآن بود که اسلام در نیم قرن بر همه امپراطوری ها در آن وقت غلبه کرد و ما، مادامی که در پناه قرآن هستیم بر دشمنان غلبه خواهیم کرد.
14 - قرآن کریم در رأس همه مکاتب و تمام کتب است.
15 - همه تابع قرآن کریم و تابع موازین اسلام و قواعد اسلام هستیم.
16 - قرآن کریم کتابی است که هرکس در زیر بیرق او واقع بشود، در دنیا و آخرت سعید است.
17 - قرآن کریم کتابی که آزادی و استقلال را توصیه کرده است.
مردم ما، با کتاب، بیش از آنچه که امروز انس دارند باید انس بگیرند. کتابخوانى چیزى است که براى یک ملت، فریضه است؛ واجب و لازم است. مردمى که اهل کتاب خواندن باشند، از لحاظ معلومات و ذکاوت و هوشیارى، تفاوت مىکنند با مردمى که با کتاب و مطبوعات انس نداشته باشند.
یکی از مسائل مهم که همت مضاعف و کار مضاعف می طلبد ، مسئله تولید فکر ، کتابخوانی و افزایش معلومات عمومی در زمینه های گوناگون است .این کرسی های آزاد اندیشی که ما پیشنهاد کردیم در دانشگاهها و حوزه ها به راه بیافتد، می تواند یک جریان فکری سیال بسیار با ارزشی را در جامعه به راه اندازد.
کتاب خوب میخواهیم؛ سالم و مقوی!
باید به فکر باشیم و دغدغهى نوع کتابهایى که تولید مىشود نیز در ما باشد. باید کتابِ خوب تولید شود. کتاب یک غذاست؛ یک غذاى روح است؛ یک نوشیدنى روح است و چنانچه مقوّى باشد، روح را تقویت مىکند. ما که سفارش مىکنیم از این نوشیدنى بخورید، نوع نوشیدنى را معین نکردهایم. باید مواظب باشیم که مبادا نوشیدنى مسموم، خطرناک، فاسد، گندیده و مضر با رنگآمیزیهاى خیلى خوب، دست مردم داده شود؛ بدون اینکه مردم بدانند. همانطور که اماکن و سازمانهاى ویژه، اگر ببینند غذایى فاسد به مردم فروخته مىشود، با تولید کننده مقابله مىکنند؛ اگر کتاب فاسدى هم به مردم داده مىشود، باید با آن مقابله شود. البته من اعتقاد ندارم که باید هر کتاب و نوشتهاى را که با سلیقهى خاصى نمىسازد و مضر بهنظر مىرسد، جلوش را بگیریم. لکن کتب و نوشتههایى هست که مضر بودنشان براى مردم، واضح است؛ یعنى ترویج فحشا و فساد و از این قبیل است که براى مردم زیانآور است، نباید اجازه بدهند که چنین کتب و نوشتههایى منتشر شود. اما بیشتر باید تلاش کرد که کتابهاى خوب، چاپ و منتشر شود.
مصاحبه در بازدید از ششمین نمایشگاه بینالمللى کتاب 21/02/1372
یکی از اتفاقات بسیار پر شکوه در تاریخ پر فراز و نشیب شیعه، نماز عید فطر امام رضا علیه السلام در سال 201 هجری قمری در خراسان بود:
در زمان خلفای عباسی سنّتهای به جای مانده از پیامبر بر اثر دسیسه های شیاطین تغییر یافته بود تا جایی که در زمان مامون با گذشت حدود دو قرن از وفات پیامبر مردم نماز عید فطر پیامبر را فراموش کرده بودند.
تکرار هر پدیده ای در نظر ما از اعجاب آمیز بودن آن می کاهد و آن را برایمان عادی می کند!
اما جا دارد که بعضی از پدیده های عادی شده را ، از نو بنگریم و دقیق تر بشناسیم!
چگونه این پدیده های عجیب رخ داده ؟
شیطان پرستی و فراماسون ها و موسیقی
فراماسونها احیاكننده جادوگری و شیطانپرستی در قاره اروپا در قرن شانزدهم میلادی میباشند.
در دهه 1960 م شیطانپرستی توسط سرمایهداران یهود مورد حمایت قرار گرفت و چند گروه شیطانپرست در انگلستان و ایالات متحده آمریكا به وجود آمد كه معروفترین آنها تشكیل «كلیسای شیطان» در شهر سانفرانسیسكو میباشد.
شیطان پرستی چیست؟
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْكُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ (60یس)
اى فرزندان آدم، آیا با شما پیمان نبستم كه شیطان را نپرستید زیرا دشمن آشكار شماست.