در حدیث یاد شده كه از فاطمه زهرا(س) به «لیلةالقدر» تعبیر نموده اسرار بسیاری نهفته است و به نظر میرسد كه از رهگذر تحلیل عرفانی، ژرفای بیشتری از آن كلام نورانی آشكار خواهد شد، از این رو در ضمن دو نكته به حقایقی در این باب اشاره میگردد:
>الف) حكیم بزرگ و عارف سترگ معاصر امام خمینی در باب حقیقت لیلةالقدر سخنی شنیدنی دارد ایشان میگوید در اولین جلسه كه به حضور استادم درمعارف الهی میرزا محمد علی شاه آبادی تشرف یافتم از او درباره چگونگی وحی الهی مطلبی پرسیدم، استاد ضمن سخنانی در این باب فرمود: ضمیر «ها» در آیه: «انا انزلناه فی لیلةالقدر» اشاره به سوی حقیقت غیبی است كه در بُنیّه محمدی كه حقیقت لیلةالقدر است، نازل گردیده.[1]
به نظر میرسد این نكته عرفانی عمیق را مرحوم شاه آبادی از تفسیر محییالدین استفاده نموده، زیرا ایشان در تفسیر سوره مباركه قدر تصریح كرده: لیلةالقدر عبارت از بُنیّه محمدی است در حالی كه در مقام قلب قرار داشته، بعد از شهود ذاتی، زیرا نزول حقایق وحیانی الهی در غیر این بنیّه و مقام قلب او[2] امكان پذیر نیست، و مراد از قدر عظمت وشرف الهی است كه قدر او تنها در بنیّه محمدی ممكن است تجلی نموده و شناخته شود.[3]
گفتنی است اینكه گفته شده حقایق غیبی الهی در لیلةالقدر كه بنیّه محمدی(ص) است. نازل شده مراد از بنیّه صدر و قلب نازنین آن حضرت است.[4] و براساس این رویكرد برخی از اهل عرفان در سرودة نغزی گفته است:
نزد تحقیق از كمال سرمدی
حال كَونِ احتجابش بالعهود
زان كه ممكن نیست آن انزال خاص
نیست ظاهر قدر آن بر هیچ كس
لیلةالقدر است بُنیّه احمدی
به مقام قلب از بَعدِ شهود
جز كه در این بُنیّه در این حال خاص
خود شناسد قدر آن احوال و بس[5]
با توجه به مبانی عرفانی حال باید گفت براساس كلام نورانی رسول خدا(ص) كه فرمود: «فاطمة بضعفة منّی»[6] و یا فرمود: «انا شجرة و فاطمه فرعها»[7] به خوبی معلوم میشود كه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، جلوهای از نور وجود پیامبر، و وجود او نماد و نمودی از حقیقت وجود رسول خدا است از این معلوم میشود همانطور كه براساس آموزههای عرفانی یاد شده مراد از لیلةالقدر بُنیّه محمدی(ص) است، براساس روایت امام صادق فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نیز مصداق و مصدوق لیلةالقدر است، و حقایق تكوینی الهی كه در وجود پیامبر تنزل یافته جلوهای از آنها بر ثمرة وجود و عصاره جان او فاطمه زهرا(س) نیز تجلی كرده است از این رو فاطمه به تبع پدر بزرگوارش تاویل لیلةالقدر شده است، و شاید از همین رو حضرت فاطمه در خطبه گرانسنگ فدكیّه با اشاره به كلامی از پدر بزرگوارش فرمود: «أما كان رسول الله ابی یقول: «المرء یُحفَظُ فی وُلدِه»[8] براساس این آموزه متعالی فرزند نماد و نمود اوصاف وجودی پدرش است و نه تنها یاد و نام و نشان او، بلكه صفات و آثار وجودی او نیز در وجود فرزندش حفظ میشود، و فاطمه زهرا مصداق بارز این اصل كلی است كه همه اسرار و آثار پیامبر در وجود او حفظ گردیده است.
2. یكی از راههایی كه ما را در فهم حدیث امام صادق(ع) درباره لیلةالقدر بودن فاطمه زهرا سلاماللهعلیها كمك می كند، مفهوم عرفانی لیلةالقدر است. چنانكه قبلا نیز اشاره شد براساس مبانی عرفانی، لیلةالقدر مراتب و مصادیق متعدد دارد همان طور كه به لحاظ نشئه زمانی و اختلاف افقها در مناطق شرقی و غربی ممكن است لیلةالقدر در دو شب متفاوت رخ دهد، زیرا زمین شكل كروی دارد و سایهاش شكل كروی مخروطی است، و بر اثر گردش زمین هر افقی كه در سایة آن قرار گیرد، شب اول آن افق محسوب میشود، از این رو ممكن است كه در لیلةالقدر به حسب نشئه عنصری و بستر زمانی در یك ماه چندبار در افقهای مختلف رخ دهد مثلا در یكی از افقهای شرقی مثل افق كشور هند نسبت به كشور ایران شب 23 ماه رمضان كه لیلةالقدر است محسوب شود، در حالی كه شب قبل از آن در افق غربی مثل ایران نسبت به كشور هند كه در غرب آن است شب 23 لیلةالقدر بوده باشد، چون در افق غربی مثل ایران نسبت به هند ماه رمضان ممكن است یك شب زودتر رؤیت شود و در نتیجه شب 23 (لیلةالقدر) زودتر رخ دهد، در حالی كه هر دو آن شب 23 و لیلةالقدر محسوب میشود، پس معلوم میشود كه لیلةالقدر یك حقیقت بسیط است كه به حسب اختلاف افقها در دو زمان متفاوت رخ داده و در بستر زمانی دوبار تجلی و ظهور نموده است.[9] بر همین اساس جلوههای ملكوتی و فرازمانی لیلةالقدر نیز ممكن است متعدد باشد، و به یك اعتبار بُنیّه محمدی مصداق حقیقی لیلةالقدر تلقی شود، و به لحاظ دیگر و یا به تبع او بُنیّه و حقیقت وجود دخترش فاطمه زهرا مصداق لیلةالقدر باشد بخصوص اینكه براساس نگاه عرفانی از مراتب عالم هستی و مراتب سیر انسان به اعتبار نزول به لیل و لیالی (شبها) تعبیر میشود، و به اعتبار صعود به یوم و ایام (روزها) چون در سیر صعودی خروج از مراتب دانی (پائین) كه ظلمت و تاریكی است به سوی انوار مراتب عالی صورت میگیرد كه نور و روشنائی است، ولی در سیر نزولی انوار مراتب عالی در تاریكی مراتب نازله داخل میشود.[10] از این رو در سروده زیبایی گفته شده:
نزول اندر قیود است و حدود است
خروج صاعد از ظلمت به نور است
چو صاعد دم به دم اندر خروج است
چو عكس صاعد آمد سیر نازل
شب این جا نمودی از حدود است
چنان كه روز رمزی از ظهور است
شب قدر اندر این نشئه نمودی
چو ظلّی روز این جا روزها را است
مر انسانی كه باشد كون جامع
صعود اندر ظهور است و شهود است
كه یوم است و همیشه در ظهور است
پس او ایّام در حال عروج است
لیالی خوانیش اندر منازل
بسی شبها كه در طول وجود است
ظهور است هر كجا مصباح نور است
بود از لیلة القدر صعودی
كه یوم الله یوم القدر این جاست
شب قدر است و یوم الله واقع[11]
و براساس این رویكرد درك لیلةالقدر بودن فاطمه زهرا(س) آسان خواهد شد، كه استاد بزرگوار حسن زاده آملی در تبیین آن بیان شنیدنی دارد ومیگوید: بر اساس مبانی عقلی و نقلی از منازل سیرّ حبیّ وجودی، در قوس نزول به لیل و لیالی یاد میشود، و در قوس صعود به یوم و ایّام، و همان طور كه بعضی از شبها لیلةالقدر است، برخی از روزها یومالله[12] لذا عصمةالله الكبری فاطمه زهرا(س) همانگونه كه لیلةالقدر است، یومّالله نیز است، زیرا او از یك سوی ظرف حقایق قرآن است، و از سوی دیگر یازده قرآن ناطق از این لیلةالقدر مبارك فاطمی فرود آمده است و آن حضرت امّ الائمه است و از همین رو او مصداق كامل كوثر است.[13] حكیم متأله میرزا مهدی قمیشهای ضمن سرودة زیبایی در این باب میگوید:
ببر از اطلس زیبای جنت حله دیبا
بسر از فاق لولاك نبوّت معجری دارد
در آفاق حقیقت اخترش را بهترین طالع
كه چون شاه ولایت شام وصلش همسری دارد
سزدگر آفتاب و مه زمهرش رخ بیفروزد
كه در جیب فلك رفعت بشیر و شُبری دارد
امیر این از آن برج ولای آسمان رفعت
به از مه یازده تابنده مهر انوری دارد
حسن خلق و حسین افسر علی قدر و محمدّ فر
كه او چون شاه صادق مذهب جعفری دارد
دیگر موسی كاظم پس علی فرزند دلبندش
كه در ملك رضا آن والی حق كشوری دارد
دیگر سلطان تقوی خسرو یكتا تقی دیگر دارد
نقی پاك جان آن كوحسن فر عسكری دارد
دیگر غوث زمان قطب جهان آن معنی قرآن
امام اُنس و جان قائم ولی داوری دارد
بلی دخت پیمبر طُهر اطهر شافع محشر
به طالع یازده رخشنده ماه و اختری دارد[14]
پی نوشت:
[1]. ر،ك: مصباح الهدایة، ص27، مصباح 27
[2]. به اتفاق عرفا و حكما، نفس انسان دارای مراتب هفتگانه است كه عارفان از آن به طبع، نفس، قلب، روح، سرّ، خفی و اخفا یاد نموده، و حكما از آن به عقل بالملكه، عقل بالفعل، عقل بالمستفاد، محو، طمس و محق تعبیر میكنند. طبع مرتبه حیات نباتی، نفس مرتبه حیات حیوانی، قلب مرتبه توجه به عالم غیب، روح مرتبه نفس ناطقه است، سرّ مقام معرفت حق است، كه سرّ الهی را با همه موجودات مشاهده میكند، در خفی تنها حق را مشاهده میكند، اخفا فنای از فناست. ر،ك: جلوههای عرفانی نهضت حسینی، ص124 (به همین قلم) پاورقی.
[3]. محییالدین عربی، تفسیر القرآن كریم، ج2، ص831.
[4]. ر،ك: بیان السعادت فی مقامات العباد، ج4، ص267. (گفتنی است كه این تفسیر گویا هم مورد توجه امامخمینی بوده است. ر،ك: تفسیر سوره حمد، ص94 و هم استاد حسن زاده آملی از آن فراوان بهره برده است. ر،ك: شرح فص حكمة عصمتیه فی كلمة فاطمیّه، ص278؛ انسان و قرآن، ص249.
[5]. صفی علی شاه، شرح جامع تفسیر عرفانی و منظوم قرآن، ج10، ص4774.
[6]. فاطمه پاره تن وجود من است. بحارالانوار، ج43، ص76.
[7]. من درخت و فاطمه شاخه آن است. بحارالانوار، 27، ص103.
[8]. آیا پدرم رسولخدا پیوسته نمیفرمود كه اسرار و آثار و نام و نشان مرد در وجود فرزندش محفوظ میماند. بحارالانوار، ج29، ص111 مسند فاطمةالزهرا، ص124.
[9]. ر،ك: حسن زاده آملی، انسان و قرآن، ص195، شرح فص حكمت عصمتیه، ص277.
[10]. ر،ك: بیان سعادت، ج4، ص267.
[11]. حسن زاده آملی، دیوان اشعار (دفتر دل)، ص365.
[12]. قرآن كریم فرمود: «وذكّر هم بایّام الله» روزهای خدا را به آنان یاد آوری نما. ابراهیم، آیه5.
[13]. ر ، ك: انسان و قرآن ص213، شرح فص حكمة عصمتیه، ص260.
[14]. نقل از: شرح فص عصمتیه فی كلمة فاطمیّه، ص271.
فرم در حال بارگذاری ...