اسرار نام های مکه
یکی دیگر از نام های این شهر شریف «بکه» است. این تعبیر هم در قرآن تنها در یک آیه ذکر شده:« إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبارَکاً وَهُدیً لِلْعالَمِینَ. ؛نخستین خانه ای که برای مردم بنا شده است همان است که در مکه است، خانه ای که جهانیان را سبب برکت و هدایت است.»(1)
درباره وجه تسمیه این واژه احتمالات متعددی وجود دارد:
الف: واژه «بکه» از «البکّ» باشد که معنای آن ازدحام کردن و مزاحم شدن است؛ از امام صادق علیه السلام سؤال شد که چرا مکه را بکه نامیدند؟ امام علیه السلام در پاسخ فرمود: «چون بعضی از مردم در آنجا با دستان خویش مزاحم بعضی دیگر می شدند». (2)
از حدیث دیگری به دست می آید که اگر انسان نمازش را با ازدحام در مسجدالحرام بخواند اشکالی ندارد، اما نماز خواندن در مکان های پررفت و آمد و شلوغ غیر از مکه کراهت دارد. امام ابی جعفر علیه السلام فرمود:«إِنَّمَا سُمِّیَتْ مَکَّهُ بَکَّهَ لِأَنَّهُ یَبْتَکُّ فِیهَا الرِّجَالُ وَ النِّسَاءُ وَ الْمَرْأَهُ تُصَلِّی بَیْنَ یَدَیْکَ وَ عَنْ یَمِینِکَ وَ عَنْ یَسَارِکَ وَ مَعَکَ وَ لَا بَأْسَ بِذَلِکَ وَ إِنَّمَا یُکْرَهُ فِی سَائِرِ الْبُلْدَانِ؛ بدین سبب مکه بکه نامیده شد، چون مردان و زنان در آنجا ازدحام می کنند، اگر زنی پیش رو، در سمت راست و در سمت چپ(و پشت سر) و با تو نماز بگذارد، اشکالی ندارد. نماز خواندن در جای شلوغ در شهرهایی غیر از مکه کراهت دارد.»(3)
ب: یکی دیگر از معانی «البکّ» گردن زدن است؛ از این رو مکه را بکه نامیده اند که هر ظالم و ستمگری که در این شهر مرتکب ظلم و ستم می شد، گردن او را می زدند. این مضمون در روایتی هم بیان شده است: «کَانَتْ تُسَمَّی بَکَّهَ لِأَنَّهَا تَبُکُّ أَعْنَاقَ الْبَاغِینَ إِذَا بَغَوْا فِیهَا …؛ از این رو به مکه بکه گفته اند چون هر گاه ظالمی در آنجا طغیان می کرد، گردن او را می زدند.» (4)
ج: در بعضی روایات هم نقل شده که مکه به تمام شهر(قریه) گفته می شد و بکه مکانی است که خانه خدا در آن قرار دارد.
د: بیشترین معنایی که در روایات برای بکه بیان شده و به عنوان وجه تسمیه در نظر گرفته شده است، گریه کردن مردم در مکه است؛ زیرا ممکن است واژه بکه از «بکاء» به معنای گریه کردن مشتق شده باشد. امام صادق علیه السلام درجواب این سؤال که چرا مکه را بکه نامیدند؟ فرمود: «لِبُکَاءِ النَّاسِ حَوْلَهَا وَ فِیهَا ؛چون مردم در این شهر و اطراف آن گریه می کنند».(5) همچنین از حضرت امیر علیه السلام سؤالی مشابه شد و آن حضرت فرمود: «لِأَنَّهَا بَکَّتْ عُیُونَ الْجَبَّارِینَ وَ الْمُذْنِبِینَ؛چون مکه چشم های جباران و گناهکاران را می گریاند.»(6)
در اینجا نکاتی قابل ذکر است:
نکته اول این که یکی از آداب ورود و حضور در شهر مقدس مکه اشک و آه است. گریه سید آداب و نورچشم سالکین است. گریه نشانه رقّت قلب و دلیل اخلاص است. هر گاه عملی بااخلاص و با قلب خاشع و نرم انجام شود، قطعاً مورد پذیرش ذات حق قرار خواهد گرفت. انسانی که دارای قلب رقیق و چشم گریان است، به خدا نزدیک و از دنیا و دنیاطلبی دور است، در مقابل، دعایی که از روی قساوت قلب باشد مردود است و مورد قبول واقع نمی شود. امام صادق فرمود:«لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ قَاس ؛خدا دعایی که از روی قساوت قلب باشد نمی پذیرد.»(7)
از سوی دیگر گریه و اشک نشانه بریدن از غیر خدا است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در بیانی گهربار فرمود:«اگر خدا عبدی را دوست داشته باشد، حزنی در قلب او قرار می دهد؛ زیرا خداوند قلب حزین را دوست دارد. عبدی که از خوف خدا گریان باشد داخل آتش دوزخ نمی شود.» (8)
خداوند خواهان اشک است و اشک، مطلوب خداست. خدای سبحان از چشم های بندگانش اشک و از قلب های آنها خشوع می خواهد. خداوند به عیسی علیه السلام فرمود: «ای عیسی از چشم هایت اشک هایت را و از قلبت خشوعت را به من ده.» (9)
نکته دوم این که در حدیث پیش گفته شد فعل «ابکت» به شهر مکه نسبت داده شده بود. این مسأله در برخی احادیث گذشته هم به چشم می خورد و افعالی نظیر «اخرجتهم»، «اهلکتهم» به شهر مقدس مکه منسوب شده بود. همچنین در آیه 96 سوره آل عمران دو وصف مبارک و هدایت برای مکه ملحوظ شده است. تمامی موارد نشان از آن دارد که شهر مکه خاصیتی دارد و می تواند کارهایی مثل گریاندن چشم گنهکاران و تائبین، خارج کردن و نابودی کردن ظالمین و هدایت مستعدین را انجام دهد. البته این خاصیت به خودی خود به دست نمی آید، بلکه عطیه ای الهی است و این عطیه و لطف به جهت شرافت، عظمت و حرمتی است که خداوند برای این شهر مبارک قرار داده است.
منابع
1- آل عمران: 96
2- المحاسن، ج 2، ص 66، روایت 1184؛ تفسیر عیاشی، ج 1، ص 187، روایت 95
3- علل الشرایع، ص 397، روایت 4؛ بحار الانوار، ج 83، ص 334 و ج 99، ص 78
4- فروع کافی، ج 4، ص 211
5- علل الشرائع، ص 397، روایت 2؛ فقیه، ج 2، ص 193، روایت 2119
6- فروع کافی، ج 4، ص 211، روایت 18؛ ارشاد القلوب، ص 377
7- فروع کافی، ج 2، ص 474
8- ارشاد القلوب، باب حزن و بکاء.
9-مستدرک، ج 2، ص 294
فرم در حال بارگذاری ...