موضوع: "اخلاقی"
شرح دعای روز پنجم
در فراز اوّل از دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان با دلی شکسته متوجه بارگاه الهی می شویم و می گوییم:خدایا! مرا امروز از استغفار کنندگان قرار بده.
«استغفار» به معنای توبه و طلب بخشش از گناهان است. «استغفار» عملی پسندیده است که سبب تقرّب انسان به پروردگار می شود. اگر انسان به بخشش و رحمت پرودرگار امید نداشت و نسبت به آینده ی خود مأیوس و نگران بود، هیچ گاه استغفار نمی کرد، بلکه روز به روز بر دامنه ی گناهانش افزوده می شد.
«استغفار» باید جنبه ی عملی داشته باشد؛ زیرا استغفار واقعی آن است که عمل صالح، جبران گناهان و اصلاح گذشته را در پی داشته باشد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: استغفار، درجه ی انسان های بلندمرتبه است و شش مرحله دارد. اول: پشیمانی از گذشته؛ دوم: تصمیم بر ترک گناه در آینده؛ سوم: پرداخت حقوق مردم، تا آن که خدا را ملاقات کنی؛ چهارم: جبران واجبات ترک شده؛ پنجم: از بین رفتن گوشت های روییده از حرام در بدن؛ ششم: چشاندن سختی طاعت به بدن برای جبران خوشی معصیت.
علی بن حمزه از نزدیکان و شاگردان امام صادق علیه السلام چنین می گوید: دوستی داشتم از سران بنی امیه، روزی به من گفت از امام صادق علیه السلام برایم اجازه بگیر تا به خدمتش برسم. من برای او اجازه گرفتم و با هم به حضور آن حضرت رفتیم. دوستم سلام کرد و در محضر امام نشست و به امام چنین گفت: «قربانت گردم، من کارمند این قوم یعنی خلفای بنی امیّه بودم و از این رهگذر، ثروت کلانی به دست آوردم. اینک توبه کرده ام، با این اموال چه کنم؟!»
امام فرمودند: «اگر افرادی مثل شما، «اعوان ظلمه» نبودند، بنی امیه نمی توانستند حقوق ما را پایمال کنند و به این همه مال و ثروت برسند».
آن گاه فرمودند: «اگر راه نجات تو را بگویم، آیا به آن عمل می کنی؟!»
او عرض کرد: «آری، قول می دهم که عمل بکنم».
امام فرمودند: «همه ی ثروتی که از ناحیه ی بنی امیه به دست آورده ای، به حساب بیاور و مالک آن چه از اموال را شناختی، به او برگردان، و صاحب آن چه را که نمی شناسی، از سوی صاحبش صدقه بده. اگر چنین کنی من در پیشگاه خدا، ضامن بهشت برای تو می شوم».
علی بن حمزه می گوید: پس از آن که امام صادق علیه السلام دوستم را نسبت به پاک ساختن اموالش و توبه ی حقیقی نصیحت فرمود، دیدم دوستم مدت طولانی در فکر فرو رفت و سپس عرض کرد: «من تصمیم خود را گرفتم و دستور شما را انجام خواهم داد». از محضر امام بیرون آمدیم. دوستم با ما به کوفه بازگشت و همه ی آن چه به دست آورده حتی لباسی را که بر تن داشت، به صاحبانش رد کرد و بقیه را صدقه داد. کار به جایی رسید که ما برای او لباس می فرستادیم و معاش روزانه اش را تأمین می کردیم. از این جریان چند ماه بیشتر نگذشته بود که او بیمار شد. به عیادت او رفتیم، در حال جان دادن چشمانش را گشود و گفت: «ای علی بن ابی حمزه! سوگند به خدا، مولای تو؛ امام صادق علیه السلام به وعده ی خود وفا کرد.» این را گفت و از دنیا رفت. جنازه اش را برداشتیم و پس از غسل و کفن و نماز، دفن کردیم.
پس از مدتی به حضور امام صادق علیه السلام رسیدم. حضرت فرمود: «ما به وعده ی خود درباره ی دوستت (یعنی ضمانت بهشت) وفا کردیم». عرض کردم: «درست می فرمایی! دوستم هنگام مرگش همین گونه به من خبر داد!»
بنابراین فراز نخست از دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان درباره ی توبه است.
از رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نقل شد که فرمودند: توبه را به تأخیر مینداز؛ زیرا مرگ ناگهانی می آید.
امام علی ابن ابی طالب علیه السلام می فرمایند: توبه قلب را پاک می کند و گناهان را می شوید.
در قسمت دوم دعای این روز عرض می کنیم: خدایا! مرا در زمره ی بندگان شایسته و فرمان بردار خویش قرار بده.
بنده ی صالح کسی است که اعمال نیکو و شایسته، ملکه و عادت او گردد. سختی ها و مشقّات را برای خدا تحمل کند و در راه خداوند از جان و مال و زن و فرزند بگذرد. ایمان به مبدأ و معاد، تلاش در راه عدالت، سبقت در خوبی ها، مبارزه با فساد و منکرها و گسترش معروف و خوبی ها، نشان دهنده ی روح طاعت بنده نسبت به مولا و پروردگارش است. در بخش آخر از دعای روز پنجم، با حالتی ملتمسانه، به درگاه ایزد منان روی می آوریم و می گوییم:خدایا! مرا از اولیا و دوستان مقرّب خود قرار ده، به رأفت و مهربانیت، ای مهربان ترین مهربانان!
اولیای خدا، کسانی هستند که میان آنان و خدا فاصله ای نیست؛ حجاب ها از قلبشان کنار رفته است و در پرتوی نور معرفت و ایمان و عمل پاک، خدا را با چشم دل می بینند آن گونه که هیچ شک و تردیدی به دل هایشان راه نمی یابد. در نظر اینان هرچه جز خداست، کوچک، کم ارزش و ناپایدار جلوه می کند.
امیرمؤمنان علی علیه السلام در خطبه ی معروف «همّام» درباره ی اولیا خداوند چنین می فرماید: دل های آنان محزون و مردم از شرّشان در امان هستند.
در قسمت دیگری از این خطبه می فرمایند:اگر اجلی که خداوند برای آنان مقرر کرده، نبود، حتی یک چشم بر هم زدن ارواح آنان در بدن هایشان آرام نمی گرفت، به خاطر عشق به پاداش الهی و ترس و وحشت از مجازات کیفر او.
در فراز آخر از دعای روز پنجم از مقام قرب اولیای الهی سخن به میان آمد. ویژگی دیگر اولیای خداوند این است که هرگز دلشان نمی لرزد و اندوهناک نمی شوند.
سخت ترین لحظه برای آنان، لحظه ی هجران و دوری از پروردگار است.
زبان حال چنین افرادی در دعای کمیل این گونه است: اگر مرا به آتش دوزخت بسوزانی، صبر می کنم، اما فراق و دوری تو را چگونه تحمل کنم؟
جوانی بودم که زیاد به ارتکاب گناهان حساسیت نداشتم، هرچند برخی از گناهان مانند خوردن شراب، زنا،دزدی و برخی کارهای دیگر را انجام نمیدادم و به انجام ندادن آن مقید بودم اما در برخی گناهان ازجمله گناهان مربوط به چشم ، گوش، زبان و گناهان اینترنتی بی تفاوت بودم.
چند وقتی بود که کم کم مقید به خواندن نماز در اول وقت آن شده بودم و حاضر به ترکش نبودم و هر زمان نزدیک وقت نماز می شد دغدغه نماز اول وقت در من وجود داشت
j، تقریبا حدود 2 یا 3 سال قبلش به بیماری ای دچار شده بودم و هر چه کردم و حتی به دکتر مراجعه نمودم اما سلامتی برایم حاصل نشد و همیشه بابت این بیماری گلایه داشتم که خدایا چرا این بیماری ام خوب نمی شود مگر چه گناهی کرده ام. چند باری به خدا قول دادم که دیگر گناهان اینترنتی را ترک کنم اما دوام نمی آوردم و دوباره مرتکب این نوع گناه می شدم تا اینکه یک روز که دیگر از شدت درد کلافه شده بودم و دیگر طاقت نداشتم به خدا قول دادم که دیگر در اینترنت به دنبال تصاویر و فیلم های گناه آلود نباشم. و این بار بر قولم بودم . شاید باور نکنید؛ باورش برای خودم هم سخت است اما واقعا جواب داده بود دوستان خوبم؛ بیماری ای که حدود 3 سال بود مرا رنج میداد و دیگر آسی ام کرده بود ضرف چند روز تقریبا به کلی و بدون نیاز به هیچ دکتری خوب شده بود. بعد از آن کم کم همه گناهانی که به راحتی مرتکب آن می شدم مانند غیبت، دروغ و غیره را هم با اینکه خودم نمی دانم چطور اما به طور معجزه آسایی ترک کردم و الان که حدود چند سال از آن زمان گذشته مثل همان روزها به انجام ندادنشان پایبندم. برکات معنوی زیادی از جمله قرآن خواندن در هر روز و نماز شب و غیره هم بعد از اینکه از گناهان برگشتم به طور عجیبی نسیبم شد
الان حتی اگر بدانم دیگر آن بیماری به سراغم نمی آید اما باز حاضر به برگشتن به حالت قبلم نیستم چون دیگر چشمم باز شده و می فهمم خیرم در چیست.
تازه بعد از این ماجرا فهمیدم بیماری ای که همیشه از بابت آن به پروردگار عالم گلایه داشتم، وسیله ی خیر و هدایتی بود برای نجاتم از گناهانی که مرا به خواب غفلت برده بود. و این هدایت نبود جز بواسطه نماز اول وقت. به درستی که نمازی انسان را هدایت میکند و از گناهان بازمیدارد که سبک شمرده نشود و در اول وقتش خوانده شود.
یا حق
عن علی بن الحسین علیه السلام قال: مر موسی بن عمران علی نبینا و آله و علیه السلام برجل و هو رافع یده الی السماء یدعو الله فانطلق موسی فی حاجته فغاب سبعة ایام ثم رجع الیه و هو رافع یده الی السماء فقال: یا رب هذا عبدک رافع یدیه الیک یسألک حاجته و یسألک المغفرة منذ سبعة ایام لا تستجیب له قال فأوحی الله الیه یا موسی لو دعانی حتی تسقط یداه أو تنقطع یداه أو ینقطع لسانه ما استجبت له حتی یأتینی من الباب الذی أمرته
امام سجاد علیه السلام فرمود:
حضرت موسی بن عمران از رهگذری عبور می کرد. مردی را دید که دست به سوی آسمان برداشته و خدا را می خواند. موسی علیه السلام از پی کار خود رفت و پس از هفت روز مراجعت نمود. مشاهده کرد او همچنان دست به آسمان دارد و دعا می کند.
موسی علیه السلام عرض کرد: بار الها! این بنده هفت روز است که دعا می کند، حاجتش را برآوری و تو خواسته اش را اجابت ننموده ای.
خداوند به موسی علیه السلام وحی فرستاد که:
اگر او مرا آنقدر بخواند که دستش بیفتد و زانویش قطع شود، دعایش را مستجاب نمی کنم، مگر از راهی که مقرر داشته ام و به او امر کرده ام برود و مرا بخواهد.
خداوند متعال در نظام تکوین، وسایلی را مقرر فرموده است که مجاری فیض اوست و افراد با ایمان، عطایای الهی را از راه آن مجاری طلب می کنند.
روزی دهنده و رزاق، ذات اقدس الهی است، اما مجرای رزق، کشاورزی و دامداری و پرورش درختان میوه است.
کسی که آب و خاک و قدرت کار دارد، باید رزق خود را از مجاری تعیین شده به دست آورد. اگر چنین انسانی وظیفه خود را انجام ندهند و بخواهد با دعا از خداوند رازق درخواست روزی نماید، مطرود درگاه الهی خواهد بود و دعایش قابل استجابت نیست.
فرهنگ مهدویت
فرهنگ، مجموعهای از نگرشها، ارزشها، هنجارها، رسوم و آداب، شعائر و اعمال خاص است که جامعه آنها را میپذیرد.
فرهنگ مهدویت
فرهنگ مهدویت
فرهنگ مهدویت چقدر در نظام فعلی حکومتی ما میتواند مؤثر و کارساز باشد؟
فرهنگ، مجموعهای از نگرشها، ارزشها، هنجارها، رسوم و آداب، شعائر و اعمال خاص است که جامعه آنها را میپذیرد. فرهنگ مهدویت نیز مجموعهای از آیینهای اعتقادی، اخلاقی، رفتاری، مدیریتی، معرفتی، اجتماعی، فقهی و مانند آن است که پیامبر اکرم(ص) بر پایۀ وحی الهی آنها را برای هدایت انسانها به ارمغان آورد. امامان معصوم(ع)این فرهنگ را به نسلهای بعدی منتقل کردهاند که تبیین، تفسیر و تشریع آن در زمان کنونی به عهدۀ وجود مقدس حضرت ولیعصر(عج) است. آن حضرت نیز در دوران هفتاد سالۀ غیبت صغرا، از طریق سفیران خاص خود (نایبان خاص) این مهم را به انجام رساند که در دوران کنونی (غیبت کبرا) مروجان دین و مراجع بزرگوار تقلید (نایبان عام) آن آموزهها را میگسترانند.[1]بنابراین، الگوگیری و تأثیرپذیری از فرهنگ مهدویت برای تمام عصرها و نسلها، کارگشا و کارساز است. برای نمونه، به دو اثر و ویژگی این فرهنگ اشاره میکنیم:
1. احاطۀ علمی امام مهدی(عج) بر اعمال و احوال ما باعث میشود که مسئولان و مردم جامعه، امام را شاهد و ناظر بر اعمال خود ببینند و از گناهان فردی و اجتماعی بپرهیزند؛ زیرا میدانند او از گناهشان ناراحت میشود. علاوه بر آن، سعی میکنند تا با اعمال شایسته، زمینۀ خشنودی حضرت را فراهم سازند؛ زیرا میدانند او از کار نیک شادمان میشود.به بیان دیگر، فرهنگ مهدویت را میتوان مایۀ حرکت و عمل صحیح در تمام طبقات نظام و جامعه دانست که تلاش و کوشش صحیح، اصولی و منطقی را در پیمیآورد؛
2. از ویژگیهای دیگر فرهنگ مهدویت، «امید» است. این ویژگی، برای تمام جوامع و نظامها، ازجمله نظام حکومتی ایران ضروری مینماید و موجب دلگرمی خدمتگزاران نظام اسلامی در خدمت به خلق خدا و دین خدا میگردد. آری، فرهنگ مهدویت، حرکتآفرین، امیدآفرین، تلاشزا و نشاطآور است، و یأس، نومیدی، خستگی، وازدگی و پوچگرایی را میزداید. این فرهنگ، دریچهای به آیندهای روشن دارد. البته ویژگیها فراوان است، ولی برای بیان آنها مجالی نیست.[2]
ترویج فرهنگ مهدویت
شیوههای عملی ترویج فرهنگ مهدویت چیست؟
1. برگزاری دورههای آموزشی (حضوری و غیرحضوری) معارف مهدویت برای مقاطع مختلف تحصیلی؛
2. تشکیل جلسههای دعای ندبه (صبح جمعه)؛ زیارت آلیاسین، برپایی جلسات بزرگداشت در مناسبتها (ایام میلاد و وفات ائمه(ع))، و برگزاری جلسات پرسش و پاسخ به شبهات؛
3. تشکیل کانونهای انتظار در مساجد، مدارس، دانشگاهها، کارخانهها و ادارات، که افراد با شرکت در جلسات هفتگی در بالا بردن شناخت خود نسبت به حضرت مهدی(عج) (از طریق تدوین مجله، طرح سؤال در جمع و جستوجوی پاسخ آن و…) سعی مینمایند؛
4. راهاندازی کاروانهای جمکران در شبهای چهارشنبه و جمعه؛
5. تشکیل کتابخانه و ارائۀ لوحهای فشرده با موضوع مهدویت و انتظار؛
6. پخش بروشورها و جزوهها و کتاب دربارۀ حضرت مهدی(عج) بین علاقهمندان و بلکه در سطح عموم افراد جامعه؛
7. برگزاری مسابقات کتابخوانی با موضوع مهدویت در مساجد، مدارس، دانشگاهها، و اهدای جوایز نفیس به برندگان؛
8. برپایی نمایشگاههایی با موضوع مهدویت (نمایشگاه کتاب، عکس و پوستر، فیلم و…)؛
9. ارائۀ معارف مهدوی در قالب هنر ( فیلم، تئاتر، انیمیشن، اسلاید و سرود)؛
10. برگزاری مسابقه و فراخوان آثار هنری در زمینۀ مهدویت، مثل نقاشی و… در سطوح مختلف؛
11. تهیۀ تابلوهای تبلیغاتی با موضوع مهدوی و نصب آن در مراکز مهم شهر، ادارات، مدارس، کارخانهها و… .
ابعاد شخصیت امام چه میباشند؟
برخی از ابعاد شخصیتی امام عبارتاند از:
1. شخصیت حقیقی: شناخت شخص امام به نام و نسب است. در اینگونه شناخت، سعی میشود نام، مشخصات ظاهری و خانوادگی هر فرد شناخته شود. به اینگونه شناخت، شناخت شناسنامهای میگویند که ابتداییترین نوع شناخت است.
2. شخصیت حقوقی: شناخت امام به عنوان امام و جانشین پیامبر، همراه با ویژگیهای امام است. در این نوع شناخت، حضرت مهدی(عج) به عنوان امام و آخرین جانشین پیامبر(ص) که اطاعتش بر همه واجب است، شناخته میشود.
سلیم بن قیس از حضرت علی(ع) پرسید کمتر چیزی که آدمی به آن گمراه میشود چیست؟ حضرت فرمود: کسی را که خدا اطاعت، ولایت و محبت او را واجب کرده و حجت خود در زمین قرار داده نشناسد.[3]
3. شخصیت سیاسی ـ اجتماعی: شناخت امام به عنوان رهبر جامعۀ جهانی عدالتمحور میباشد. امام مهدی(عج) مهمترین فرد برای برآوردن انتظارات بشر از زندگی است و میتواند بشریت را از بحرانهای اجتماعی، ظلم بینالمللی و انواع تنگناهایی که درگیر آن است نجات دهد و عدالت را در سراسر جهان حاکم گرداند.
4. شخصیت معنوی: شناخت جایگاه امام در هدایت بشریت است. امام یک فیلسوف و دانشمند نیست؛ او آمده است تا انسانها را به سعادت حقیقی راهنمایی کند. آنان را با خدا، پیامبران، دین، اخلاق و آخرت آشنا کند و به زندگی الهی سوق دهد و از بحران هویت نجات دهد.
5. شخصیت تکوینی: شناخت جایگاه امام در آفرینش میباشد. طبق روایات، جهان و آنچه در آن است به واسطۀ وجود امام آفریده و پابرجاست. در روایتی میخوانیم: اگر حجت نبود زمین اهلش را فرو میبرد.[4] وجود امام سبب رسیدن فیض وجود به موجودات دیگر و بقای آنان میباشد.
شناخت امام
حق واجب امام چیست و چگونه میتوان آن را شناخت؟ اگر تقوا شرط ایمان است، چرا در روایت میفرماید اگر حق امام را بشناسد شیرینی ایمان را میچشد؟ آیا منظور بخشی از ایمان است؟
منظور از حق واجب، همان حقوق امام است و کلمۀ واجب برای دلالت بر این مطلب است که چنین حقی از طرف خداوند ثابت شده است. در یک تقسیمبندی کلی میتوان گفت، امام دو حق دارد:
1. در مقام علم، اعتقاد به امامت آن حضرت؛
2. در مقام عمل، تبعیت از دستور امام. بنابراین، انسان باید در زبان و عمل این اعتقاد را آشکار سازد.[5]
دربارۀ شناخت حق نیز باید گفت که منظور از آن، تنها عقیده به امام بودن او نیست، بلکه باید بداند امام چه جایگاه و نقشی در جهان آفرینش دارد، علم و قدرت او چقدر است و…؟ چنین شناختی در درجۀ اول با مراجعه به عالمان و دانشمندان علوم ائمه(ع) ممکن میشود. باید نزد آنان شاگردی کرد و این معارف را از آنان آموخت و با نبود آنها، بهترین کار استفاده از کتابهای مفید و معتبر دربارۀ امامت است. خواندن کتابها و مقالات و ارتباط داشتن با مراکز و مؤسسهها میتواند راهگشای خوبی باشد؛ اما چنانکه در آغاز بیان شد، فهم این مطالب، مستلزم استمرار و پشتکار است و نباید انتظار داشت که با کمی مطالعه یا مراجعه، همه چیز روشن شود.
اما دلیل اینکه چرا معرفت حق امام موجب چشیدن طعم شیرین ایمان است، در ادامۀ همین حدیث آمده است. امام صادق(ع) میفرمایند: زیرا خداوند، امام را عَلَم هدایت مردم قرار داده و به آنچه در نزد خداوند است جز از طریق امام نمیتوان رسید و خداوند نیز جز به شناخت امام عملی را از بندگان نمیپذیرد.[6] با توجه به عبارتهای این حدیث و مانند آن، معلوم میشود که امام واسطۀ بین خدا و بندگان است. کسی که میخواهد با خداوند ارتباط داشته باشد و اعمالش پذیرفته شود و نعمتهای الهی شامل حال او گردد، باید به امام تمسک جوید و اگر کسی امامت و ولایت را رها کند، گمراه شده و به بیراهه رفته است. بنابراین هرگز به هدف نمیرسد و ایمان او تنها لقلقۀ زبان خواهد بود و چیزی که محتوا و حقیقت ندارد، هرگز طعم و شیرینیای نخواهد داشت! بنابراین راه رسیدن به حقیقتِ ایمان، اعتقاد به امامت است و این اعتقاد چنانکه قبلاً گفتیم از راه شناخت حاصل میشود. پس شناخت امام باعث فهمیدن و چشیدن شیرینی ایمان است؛ یعنی راه رسیدن به حقیقتِ ایمان است. به همین دلیل است که امام میفرماید: اگر کسی امام را بشناسد، شیرینی ایمان را میچشد. البته تقوا نیز شرط ایمان است، اما تقوا در مقام عمل، شرط است و شناختْ در مقام عقیده. لذا ایندو منافاتی با هم ندارند و قابل جمع است. کسی که در مقام عقیده، امام را میشناسد و در مقام عمل، اهل تقوا و پاکی است، شیرینی ایمان را میچشد، اما اگر تقوا پیشه نکند و تنها مدعی اعتقاد و عشق و دوستی اهلبیت باشد، هرگز به چنین لذتی دست نمییابد.
منابع:
[1]. فصلنامۀ انتظار، ش11 و 12، ص32، با چند تن از استادان حوزه و دانشگاه دربارۀ فرهنگ مهدویت گفتوگویی کرده که برای روشن شدن این سؤال و جواب بسیار مفید مینماید.
[2]. برای آگاهی بیشتر نک: خورشید مغرب، محمدرضا حکیمی؛ استراتژی انتظار، اسماعیل شفیعی سروستانی.
[3]. معانی الاخبار، شیخ صدوق، ص394.
[4]. «لولا الحجة لساخت الارض بأهلها».
[5]. شرح اصول کافی، ملامحمد صالح مازندرانی، ج5، ص241.
[6]. کافی، ج1، ص203، ح2.