موضوع: "عبرتهای عاشورایی"
راهپیمایی اربعین را شکر کنید
این حادثهی راهپیمایی را شکر کنید. شکرش ازجمله به این است که آن روحیّات را، آن حالات را -که در این دو سه روزی که مشغول راهپیمایی بودید، آنجا مشاهده کردید یا احساس کردید- در خودتان نگه دارید؛ آن برادری را، آن مهربانی را، آن توجّه به ولایت را، آن آماده شدن بدن برای تَعَب کشیدن را، آن ترجیح دادن زحمت کشیدن و عرق ریختن و راه رفتن بر راحتی و تنبلی را. در همهی امور زندگی باید این را دنبال کرد؛ این میشود شکر.(بیانات در دیدار بسیجیان ۱۳۹۵/۰۹/۰۳)
جون بن حوی
غلام ابوذر غفاری در ربذه بود. پس از مرگ ابوذر به مدینه بازگشت تا به اهل بیت (ع) خدمت نماید.
او همراه امام حسين (ع) از مدينه به كربلا آمد. روز عاشورا از امام اجازه خواست.
امام فرمود: من به تو اذن مى دهم كه از اين سرزمين بروى و جان خود را حفظ كنى، زيرا تو همراه ما آمدى تا به عافيت و خوشى برسى، پس در گرفتارى ما خود را مبتلا مساز.
گفت: اى پسر پيغمبر آيا سزاوار است كه من در زمان خوشى و نعمت نان خور شما باشم، ولى در سختىها شما را تنها بگذارم؟هرگز نمی روم تا خون سیاهم را با خون پاک شما در آمیزم.
زحر بن قيس
به امید جایزه با سرهای مطهر بر یزید وارد شد.
با شور و حرارتی خاص فریاد بر آورد:
بشارت باد امیرمؤمنان یزید را به پیروزی بر حسین.
همان که سر تسلیم نداشت، پس بامدادن بر ایشان تاختیم، پس آنها چون کبوتران بی پناه از ما گریختند. اندکی نپایید که همه شان را کشتیم.
اینک جامه شان خون آلود و گونه شان خاک آلود است و بادهای بیابان غبار بر ایشان فرو ریزد، بدنهایشان میهمان آفتاب سوزان و زائرانشان کرکسان صحرا هستند و… یزید اما چیزی به او نداد.
امام پیش از این فرموده بود: زحر بن قيس سر مرا به اميد جايزه براى يزيد خواهد برد و يزيد چيزى باو نخواهد داد.